جنگ ژاپن علیه گروههای عظیم زامبیها همچنان ادامه دارد و ارتش دخترانی که با موجودات ترسناکی به نام غول مبارزه میکنند، زمانی که رهبرشان دیوانه میشود، برای بقا تلاش میکنند.
داستان این فیلم درباره مادر جوانی است که بعد از حملهی یک موجود بیگانه به زمین، تلاش میکند تا دو فرزند خود را از طریق رودخانه به پناهگاه امنی برساند. این مادر به فرزندان خود آموخته تا برای آگاهی از خطرات، از گوشهای خود به خوبی استفاده کنند؛ او چشمان خود و بچههایش را با چشمبندهایی بسته است. ماجراهای فیلم جعبه پرنده براساس رمانی به همین نام و به نوشتهی جاش مالرمن، ساخته شده است. داستان این فیلم در آیندهای نزدیک رخ میدهد.
پس از ربوده شدن نوزاد متولد نشده اش از شکمش، لیز و همسرش به تعطیلات می روند تا به آنها کمک کنند تا بر این فقدان وحشتناک و مرموز غلبه کنند. برادر او این سفر را مستند می کند زیرا لیز همچنان توسط یک نیروی ناشناس وحشت زده می شود.
چهار ماه پس از آخرالزمان تمام آنچه برای تبدیل مردم به هیولا و هیولاها به شیطان لازم بود، اتفاق افتاد. سه نفر از بازماندگان به دنبال پناهگاهی برای نیروی شبهنظامی "ورم وود" هستند تا از آن در برابر مردههای متحرک "واکینگ دِد" محافظت کنند اما...
زنی ناپدید میشود، شوهر او وارد یک فضای عجیب و غریب از سوالات بی پاسخ میشود، آیا زنش او را ترک کرده؟ آیا زنش مرده ؟ درحالی که او به دنبال جواب میگردد ، به دنیایی از کابوس و خشونت قرو میرود...
چند دوست برای مراسم ازدواج دوستشان گرد هم آمده اند. اما پس از مدتی متوجه ی حوادث آخرالزمانی و ماوراء طبیعی ترسناکی می شوند که در حال رخ دادن می باشد. حال این گروه برای زندن ماندن بایستی تلاش کنند...
یک گروه غریبه که هیچ کدام یکدیگر را نمی شناسند، در بیمارستانی که هیچ کس آنجا نیست، بیدار می شوند. در این بین آنها متوجه میشوند که باید با نیرویهای اهریمنی آنجا مقابله کنند...
ترکیبی گیرا از ترسناک فراطبیعی و درام روانشناختی که هزینه از دست دادن، گناه و ناامیدی بیملاحظه را محاسبه میکند، در حالی که به زندگی یک زن به شدت آشفته و زندگی پس از مرگ مردی به همان اندازه آشفته میپردازیم...