در آینده ای که همه چیز ویران شده ، واتیکان می داند چگونه مردم را زنده کند. یک کشیش توطئه ای را در پس رستاخیزها و ارتباط احتمالی آنها با یک سری قتل ها کشف می کند...
یک کارگردان سینما که با مشکلات زیادی روبرو است، متوجه میشود که مهارتهای لازم برای ساخت فیلم، دقیقاً همان مهارتهایی هستند که برای انجام یک قتل کامل به آنها نیاز دارد.
مردی که عمارتی تسخیر شده را کشف میکند، برای اثبات وجود نداشتن روح با آن روبرو میشود و در این فرآیند، دیدگاهش نسبت به ماوراء الطبیعه و احساساتش نسبت به روح تغییر میکند.
فیلم در مورد دختری جوان به نام لیلی پیرس میباشد که تلاش میکند پدرش را که یک استاد تاریخ است، پیدا کرده و به کمک او، موجودی باستانی و ترسناک که نسلهاست خانوادهاش را تسخیر کرده، نابود کند اما…
گروهی از جوانان برای به دست آوردن پول نقد سریع، به یک مزرعه دوردست ماریجوانا میروند. اما آنها رازهای تاریک آن مکان را کشف میکنند و اکنون باید برای فرار از کوهی که در آن گرفتار شدهاند تلاش کنند.
کشتی متروکهای که قدمت آن به پانصد سال میرسد، در ساحل یک شهر کوچک ظاهر میشود. مورخی به نام النا و گارد ساحلی محلی برای بررسی این موضوع به محل اعزام میشوند. اما آنها درمییابند که این کشتی خالی از سکنه نیست و خدمه نفرینشده کشتی نقشههای هولناکی برای مزاحمان در سر دارند.
زن جوانی، کارآگاه خصوصی را برای یافتن برادر گمشدهاش استخدام میکند. او مظنون است که برادرش در اتفاقاتی مرتبط با افسانه هیولای کروکودیلوس دخیل بوده است.
داستان زندگی استفانی، دختری باهوش و سرزنده در آلمان دهه هفتاد میلادی را روایت میکند که در انزوای زندگی با مادری ناپایدار روحی و پدری بیاعتماد غوطهور است. استفانی به دنیای تاریکی از تخیلات پناه میبرد تا از واقعیت تلخ زندگی خود فرار کند، اما راز او روزی آشکار میشود.
کلر و آنا خواهران فداکاری هستند که با هم زندگی میکنند. کلر از تشنج رنج میبرد و آنا از او مراقبت میکند. کلر ارواحی را در خانه میبیند و آنا حرف او را باور نمیکند. رؤیاها وخیمتر میشوند و عقل کلر را به چالش میکشند. کلر به اشتباه به آنا حمله میکند و در بیمارستان بستری میشود...