پس از دعوا با دوست پسرش، یک رمان نویس موفق در یک تور کتاب در اروپا، برای یک مهمانی در قلعه ای که متعلق به فرقه ای خطرناک است، به دوست سابق خود و دوست زن خود که دیوانه وار عاشق آنها می شود، می پیوندد...
امیلی ولف، مجری یک برنامهی ماجراجویی، برای قسمت بعدی برنامهاش به یک منطقهی روستایی در فلوریدا میرود تا یک مکان ارواحزده را بررسی کند. نکتهی جالب اینجاست که دوستان قدیمی او در این منطقه زندگی میکنند.
لوکا و اوتیلیا، دو جوان که تازه زندگی خود را آغاز کرده اند، با کمک دوست دوران کودکی خود، ولاد، در شهر بزرگ نقل مکان می کنند. آنها یک آپارتمان در یک ساختمان قدیمی اجاره می کنند که تنها یک پیرمرد به نام فلیکس در آن زندگی می کند. این آپارتمان گذشته عجیبی دارد: یک مستأجر سابق، ایرینا، 6 ماه پیش به طرز مرموزی ناپدید شد...
سه زن منحصر به فرد و عجیب، با مشکلات و چالش های مختلفی روبرو هستند. آنها هر یک با شیاطین خود، چه واقعی و چه نمادین، می جنگند. زندگی آنها خیلی زود به دلیل ظاهر مرموز یک منشور عظیم با هم برخورد می کند و این برخورد، باعث می شود که آنها به چیزهایی پی ببرند که قبلاً نمی دانستند...
یک مه مرموز گروهی از دوستان را مجبور می کند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود پناه بگیرند. به محض گیر افتادن در داخل، آنها به زودی متوجه می شوند که دیگر خیلی دیر شده است.
نوجوانان زاک و جاش در تمام زندگی خود بهترین دوستان بوده اند ، اما هنگامی که یک تصادف وحشتناک منجر به مخفی کاری می شود ، رازی بین آنها شکل می گیرد و باعث خشونت می شود و...
زمانی که یک کشیش متوجه می شود که همسرش به شدت بیمار است، تصمیم می گیرد برخلاف ایمان خود عمل کند و از دانش خود در مورد جن گیری برای تسخیر او به منظور نجات جانش استفاده کند...