نبرد نهایی علیه موزان کیبوتسوجی آغاز شده است. سپاه شیطان کش، از جمله تانجیرو، نزوکو و هاشیرا، به قلعه بینهایت کشانده شدهاند و در آنجا باید با شیاطین رده بالای بسیار قدرتمندی مقابله کنند. این نبردی سرنوشتساز و بیامان است.
ریون و پینکی، دو دوست صمیمی، تحت فرماندهی ناخدا سابرتوث، دزد دریایی قدرتمند، مشغول کارند. اما کنتس سیبیلا با حمله به کشتی آنها، سرکشتی باارزشی را میدزدد و پینکی را میرباید. این اقدام، بخشی از نقشه او برای به دام انداختن ناخدا سابرتوث و تصرف سرزمین دزدان دریایی است. حال ریون و ناخدا سابرتوث...
شیطان هیرانیاکاشیپ به دنبال انتقام از ویشنو است و خود را خدا اعلام میکند. پسرش پرالاد همچنان به ویشنو ارادت دارد. ویشنو در قالب نارسینها ظاهر میشود تا شیطان را شکست دهد و تعادل را بازگرداند.
روبی، دانشآموز سال آخر دبیرستان، که مصمم است در یک کالج آیوی لیگ اخترفیزیک بخواند، با اضطرابش روبرو میشود؛ اضطرابی که بهطور واضح در رؤیاهایش ظاهر میشود و یک ژاکت زشت کریسمس که به نظر جادویی میرسد، محرک آن است.
تانجیرو برای تبدیل شدن به یک هاشیرا، تحت آموزشهای سختگیرانه هاشیرای سنگ، هیمجیما، قرار میگیرد. در همین حال، موزان به جستجوی نزوکو و اوبایاشیکی ادامه میدهد...
تانجیرو راهی جنوبشرق میشود و در آنجا با مردی جوان و ترسو به نام زنیتسو آگاتسوما مواجه میگردد. زنیتسو نیز یکی از پذیرفتهشدگان آزمون نهایی است و گنجشک او از تانجیرو درخواست میکند که او را تحت کنترل داشته باشد.
پس از آنکه بابا اسمورف به اسارت رازمِل و گارگامل، دو جادوگر بدجنس، درمیآید، اسمورفت برای نجات او، اسمورفها را در مأموریتی به دنیای حقیقی هدایت میکند.
سه دوست دوران کودکی، آکی، ریو و یوتا که در یک جزیره بزرگ شدهاند، در ۲۰ سالگی تصمیم میگیرند در تاکادانوبابا، توکیو، زندگی مشترکی را آغاز کنند. اگرچه محیطهای کاری و تحصیلی آنها با یکدیگر متفاوت است ، اما این سه نفر همیشه با هم در ارتباطند.
دنیا و پدربزرگ و مادربزرگش در کانادا مستقر شده و با فرهنگ، غذاها و زبانهای جدید این کشور آشنا میشوند. آنها در کنار حفظ سنتهای سوری خود، با سنتهای فرانسوی-کانادایی و بومی دوستان جدیدشان نیز ارتباط برقرار میکنند. با اینکه دنیا دلتنگ پدرش در حلب است، راههای جدیدی برای ارتباط با او پیدا میکند، از جمله یادگیری از کوکوم، مادربزرگ میگیزو، که به او یاد میدهد چگونه پدرش را از صمیم قلب بخواند تا شاید او راه بازگشت به دنیا را بیابد.
«شاهزاده خرس قطبی» یک فیلم پویانمایی مدرن و باشکوه است که بر اساس یکی از محبوبترین افسانههای نروژی ساخته شده است. این داستانی است درباره عشق، حرص و طمع و شجاعت که در مناظر زیبای نروژ اتفاق میافتد و پر از تعلیق، طنز و موسیقی است.
فریدا کالو، دختری کوچک اما متفاوت است. او سرشار از شور زندگی و کنجکاوی است و هر چیزی برایش جذابیت دارد. هنگامی که با مشکلات و چالشهای زندگی مواجه میشود، با قدرت تخیل بیحد و حصرش به مقابله با آنها میپردازد.
یک گروه دخترانه کی-پاپ که شهرتی جهانی دارند، در عین حال که زندگی پر زرق و برق خود را در کانون توجه حفظ میکنند، به صورت مخفیانه به عنوان شکارچی اهریمن فعالیت کرده و تعادلی بین این دو وجه از زندگیشان برقرار میکنند.