"سینستا" استدیو بزرگی خارج رم بوده و یک گروه تلویزیونی ژاپنی با "فلینی" درباره فیلمهایی که طی سالیان دراز ساخته و مراحل ساخت آخرین فیلمش مصاحبه می کنند...
وانگ برای تحت تاثیر قرار دادن دوسـت دخترش قبول میکند که از گربه های او مراقبت کند ، اما پس از مدتی متوجه میشود که قادر به این کار نیست و طولی نمیکشد که یک گربه غول پیکر از فضا به نجات او می رسد تا از بچه گربه ها مراقبت کند...
فیلم خدمه گروه کریستوفر گست را دنبال میکند، مردی که دوست دارد بدون هیچ تجربه ای کارگردان فیلم های مستند باشد. اما مشکل اینجاست که آنها هدف مشخصی ندارد و حتی نمی دانند باید درباره چه موضوعی مستند بسازند...
"آلبرت" مسافرخانه داری است که قسم خورده اگر او و همسرش از جنگ جان سالم بدر ببرند هیچوقت لب به الکل نزند. آنها موفق شده و او سر قول خود می ماند. اما زمانه تغییر کرده و مدت کمی پس از جنگ او با "گابریل" جوان آشنا می شود و...
"گیوم کانی" توسط یک ستاره جوان مورد تخریب قرار میگیرد، وی ادعا می کند که گیوم دیگر قادر به نواختن موسیقی راک اند رول نمی باشد ، ولی گیوم برای اثبات هنرش به پیش دوسـت دخترش رفته و از او کمک میگیرد...
"ایو سالوینی" بارزسی تقلبی و همسرش "گونلا" بخشداری سابق در مناطق روستایی سرگردان بوده و ناکجا آبادی از تبلیغاتی تلویزیونی،فاشیسم،مراسمهای زیبا،موسیقی راک و مراسم های پگانی را کشف می کنند...
پسری تصویر ساز به نام "دین" به طور عجیبی عاشق یه دختره لس آنجلسی شده است اما این در حالی است که مادرش فوت کرده و پدرش قصد دارد تا خانه خانوادگی شان را به فروش برساند...
تونیا که به تازگی فارغ التحصیل شده است در روستای سیبری وارد شغل آشپزی میشود او کمی ساده لوح می باشد اما دلی صاف و مهربان دارد ، زمانی که ایلیا وارد رابطه عاشقانه با او میشود ، تونیا می پندارد که عشق واقعی خود را پیدا کرده است اما فکر میکند که ایلیا به همراه دوستانش قصد دارند تا او را دست بیاندازند...