در سال 2005، اگنس واردا، فیلمساز، دوباره از خیابان داگر که 30 سال قبل در آن زندگی می کرد، بازدید کرد و با مغازه داران برای فیلم داگرئوتایپ های خود مصاحبه کرد تا ببیند چگونه ممکن است اوضاع تغییر کند...
داستان هایی که در کنار رودخانه روایت می شود: یک زن با معشوق سابق خود در یک نیروگاه برق آبی متحد می شود. در همین حال، مرد جوانی در پایین دست به معبدی سفر می کند تا درمانی برای بی خوابی خود پیدا کند...
یک شرور خسته از ژانر اسلشر ساعتها وقت میگذارد و برنامهریزیهای لازم را برای اجرای قتلهای بینقص انجام میدهد، تا اینکه با قربانیانی روبهرو میشود که لعنتی! مثل همیشه رفتار نمیکنند.
تابستان در نرماندی فرا رسیده است. سلین آخر هفته را در خانه دوران کودکی خود می گذراند. تحقیقات باستان شناسی او با دیدارهای کم و بیش احتمالی در طول پیاده روی او ترکیب شده است...
در دنیایی که بین سرمایه و گرسنگی آشفته است، تفکر آزاد در مورد اهمیت لذت و لذت به عنوان یک عمل مقاومتی. دیگر بازنمایی به عنوان استعاره ای از روابط فروخته شده توسط سینمای آمریکا نیست، بلکه زندگی به عنوان استعاره ای از مقاومت در برابر سیاست های بد در جهان زندگی می کند.
فیلم کوتاهی به کارگردانی دیوید لاول ریچ و با بازی گای مدیسون، فلیسیا فار و اگنس مورهد، ساخته شده توسط گروه اصلی بسیاری از نوآرهای کلمبیا، از جمله فیلمبردار برنت گفی، کارگردان هنری کری اودل، تدوینگر آل کلارک. دکوراتور فرانک تاتل و آهنگساز موریس استولوف...
جیمز شبها با کابوسهای فلجکننده از خواب بیدار میشود. کابوسهایی از خاطرات جنگ، از کشتهها و از نبردهای بسیاری که در اقیانوس آرام طی جنگ جهانی دوم رخ دادهاند. هر شب، جیمز همان کابوسها را میبیند و هر شب در تخت کوچک خود از خواب میپرد. او شش سال دارد و در سال ۱۹۹۶ به دنیا آمده است. با این وجود، این خاطرات متعلق به او هستند. این وظیفه جیمز کوچک و والدینش خواهد بود که ...