یک مرد جوان و بلندپرواز برای استخدام در شرکتی به نام «ماناجیس» اقدام میکند. این شرکت عجیب به او آپارتمانی در نزدیکی محل کارش میدهد، اما او در کمال شگفتی متوجه میشود که این ساختمان محل سکونت دهها نفر معتاد به مواد مخدر است.
داستان درباره یاسمین، رقاصی است که برای تأمین زندگی خود و پسرش، لیل جی، تلاش میکند. دوست پسرش به اشتباه متهم میشود و مشکلاتشان بیشتر میشود. لیل جی، با وجود مشکلات، کودکی مهربان است.
این فیلم کمهزینه که به شکلی درخشان فیلمبرداری شده، داستان جرالد اوونز را دنبال میکند که با قتل بیدلیل تنها فرزندش دنیایش فرو میریزد. در حالی که هیچ شاهدی وجود ندارد و پلیس به بنبست رسیده است، او با پدری داغدیده دیگر متحد میشود تا مسئولان این کار را پیدا کرده و آنها را مجازات کند.
پوئک، پسری که در زاغهها زندگی میکرد، ناگزیر بود شرایط دشوار خود را تاب آورد، زیرا گمان میکرد هرگز نمیتواند همسنگ دیگران باشد. او برای بقا در اجتماع، ناگزیر از سکوت و پذیرش آزار و اذیت دیگران بود.
استفان گریفیتس، سه زن را بیرحمانه به قتل رساند که تصویر یکی از قربانیان توسط دوربینهای مداربسته ضبط شده بود. او در دادگاه، با معرفی خود با عنوان "آدمخوار کمان پولادی"، موجب حیرت همگان شد.
جاهطلبیهای مشاور موفق کسبوکار، نظر یک سندیکای قدرتمند و جهانی را به خود جلب میکند. به محض شدت گرفتن تهدیدها، او ناگزیر است با فائق آمدن بر رقبای خود و تدبیر به خرج دادن، از تمامی دستاوردهای خود محافظت نماید.
سه خواهر از جامعهای یهودی با گرایشهای فوق ارتدوکس، برای کشاندن مدیر مدرسهی سابق خود به پای میز عدالت میجنگند. این مدیر پس از مطرح شدن اتهاماتی مبنی بر سوءاستفاده، به کشور اسرائیل گریخته است. این خواهران در طول این مبارزه با فشارهای شدید جامعه و درگیریهای حقوقی متعددی مواجه میشوند.
آیلین وورنوس، روسپیِ فلوریدا، بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰، هفت مرد را کُشت و ادعا کرد که قربانیانش قصد تجاوز داشتند و او در دفاع از خود آنها را به قتل رسانده است.