«پنه لوپ ویلهرن» فرزند خانواده ای ثروتمند و متشخص است. اما والدینش او را از کودکی در خانه محبوس کرده و اجازه خروج از منزل را به او نمی دهند. چون پنه لوپ با دماغی بزرگ و شبیه خوک به دنیا آمده و دیگران با دیدن او وحشت می کنند. خانم و آقای ویلهرن این اتفاق را ناشی از طلسمی قدیمی می دانند و تلاش دارند تا شوهری برای دخترشان دست و پا کنند...
مردی معمولی بنام «مت ساندرز» (لوک ویلسون) به دوست دخترش «جنی جانسن» (اوما تورمن) که یک ابرقهرمان است، خیانت می کند، جنی با استفاده از قدرتهایش زندگی او را به جهنم تبدیل می کند …
فرانک آلن نویسنده برجستهای در زمینه موثر زندگی کردن است. وقتی همسرش ۱۰ دقیقه به کار روزانهاش اضافه میکند همه چیزهایش که در کارتها و برنامههای روزانهاش ثبت شده به هم میریزد. آیا مردی که به این دقت برنامهریزی میکند میتواند در لحظه زندگی کند؟
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 50 جایزه دیگر.
"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که به تازگی فارق التحصیل شده است.او به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی بی رحم و جدی یک مجله مد استخدام می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به یک رونامه نگار ماهر و روبرو شدن با چالش در شغل حرفه اش است .دستیار اول "میراندا" توصیه هایی درباره طرز رفتارش به "میراندا" می کند...
سلام ناماسته درباره دو جوان هندیه که خونه شون رو ترک کردند تا مستقل بشن و روی پای خودشن بایستن و اینکه چگونه با هم ملاقات میکنند و رابطه شون چه طور پیش میره و مشکلات و دشواری هایی که بدون حمایت خونونواده هاشون براشون پیش میاد…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 35 جایزه دیگر.
در حاشیه جنگ جهانی دوم، زنی انگلیسی و از طبقه اشراف به دورافتاده ترین قاره سفر می کند و در آنجا با طبیعتی وحشی و انسانهایی خشن روبرو می شود. این زن در آنجا مزرعه بزرگی را به ارث برده است. او به نگه داری از مزرعه بی میل است اما با اصرار های مردی که در آنجاست تصمیم میگیرد که آنجا را بازسازی کند و در این راه تجربیات زیادی به دست می آورند تا اینکه نیروهای ژاپنی آن سرزمین را بمباران می کنند و ...
وقتی شوهر اپریل 39 ساله که معلم است و دارای اخلاق کودکانه ای است او را رها می کند . مادر در حال مرگ اپریل بسیار ناراحت می شود در این حال اپریل یک نویسنده جذاب بریتانیایی را ملاقات می کند و ...
وایولا دختری علاقهمند به فوتبال است، اما نمی تواند در تیم فوتبال دختران بطور حرفهای بازی کند. بعد از اینکه برادر دوقلویش «سباستین» برای چند هفته به لندن میرود، او تصمیم می گیرد خودش را بعنوان یک پسر جا بزند و به مدرسه جدید سباستین برود. طولی نمی کشد که او عاشق یکی از هم تیمیهایش بنام «دوک» می شود و خیلی زود می فهمد که تنها کسی نیست که عاشق دوک است.
چارلی چاک دندانپزشک جوانی است که در بچگی توسط یک دختر یازده ساله نفرین شد تا با هر زنی که دوستی برقرار کند آن زن با مرد دیگری آشنا شده و ازدواج کرده و در زندگی زناشویی خود خوشبخت شود . اکثر دختران شهر که قصد ازدواج دارند از این موضوع اطلاع پیدا کرده و تلاش می کنند به هر نحوی شده با چاک رابطه دوستی برقرار کنند تا در ادامه شوهر ایده آلشان از راه برسند…
«بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است…
«زوني» (کاجول)، دختري کشميري که از کودکي بينايي اش را از دست داده، با مردي به نام «ريحان» (عامرخان) ازدواج مي کند. «ريحان» راهي براي درمان «زوني» مي يابد اما وقتي پس از عمل، «زوني» چشم هايش را باز مي کند، ساعتي از کشته شدن «ريحان» در يک عمليات تروريستي گذشته است...
این فیلم در مورد یک مرد جوان بنام «سید» ( کریس ایوانز ) است که سعی دارد دختر مورد علاقه اش، «لندن» ( جسیکا بیل ) را از چنگ یک دلال مواد مخدر بنام «بیتمن» ( جیسن استاتهام ) نجات داده و دوباره او را بدست آورد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
آیزنهایم فرزند کابینتسازی اتریشی-مجارستانی است که توسط خانوادهای اشرافی برای ساخت قفسه استخدام شدهاست. او در آنجا عاشق سوفی، دوشس دوکنشین تشن میشود و گردنآویز قوطیمانند چوبیای برای او درست میکند که اگر در جهت صحیح چرخانده شود، یک خانهٔ مخفی در آن نمایان میشود که عکس آیزنهایم جوان در آن قرار دارد. از آنجا که سوفی و آیزنهایم از نظرطبقاتی با یکدیگر بسیار فاصله دارند، پدر و مادر سوفی ملاقات آندو را ممنوع کردهاند ولی آنها مخفیانه با یکدیگر دیدار میکنند.
فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. دو کاراگاه در یک ماموریت به دنبال یک گروه قاتل به نام قاتلین قلبهای تنها هستند. این گروه از طریق افراد گوناگون اقدام به فریب قربانیان خود می کنند...
«زوني» (کاجول)، دختري کشميري که از کودکي بينايي اش را از دست داده، با مردي به نام «ريحان» (عامرخان) ازدواج مي کند. «ريحان» راهي براي درمان «زوني» مي يابد اما وقتي پس از عمل، «زوني» چشم هايش را باز مي کند، ساعتي از کشته شدن «ريحان» در يک عمليات تروريستي گذشته است...
داستان فیلم که در آینده ای نامعلوم سالها بعد از یک فاجعه خانمان سوز مبهم به نام تباهی رخ میدهد ماجرای نوجوانی به نام جوناس (با بازی بِرِنتون توایتس) را نقل میکند که در سرزمینی بزرگ شده که در آن شورای اکابرِ همه چیز بین و همه چیز شنو کلیه امور مردم از فعالیتهای خانگی و مشاغل تا وضعیت آب و هوا و «هیجانات» جنسی- که با دقت به وسیله تزریقات صبحگاهی تنظیم میشوند- را کنترل میکنند و...
«مایکل» و «جنا» سه سال است که با هم ارتباط دارند، و قصد دارند که بزودی با یکدیگر ازدواج کنند. اما جنا در میابد که باردار است، و مایمل فکر می کند که این مساله می تواند به دوران خوش جوانی آن دو خاتمه دهد...
«هالی کندی» زنی زیبا و باهوش است که با تنها عشق زندگی اش، یک مرد ایرلندی احساساتی، شوخ طبع و بی پروا بنام «جری» ازدواج کرده است. جری بیمار میشود و سرنوشت آن دو را از هم جدا می کند. بعد از غم از دست دادن جری، تنها کسی که می تواند هالی را دلداری دهد، همان کسی است که دیگر پیشش نیست. جری بهتر از هرکسی هالی را می شناخته است، از این رو تصمیم گرفته قبل از مرگش نامه هایی برای هالی بنویسد. نامه هایی که نه تنها او را در تحمل این غم یاری می کنند، بلکه باعث می شوند خودش را دوباره پیدا کند.
«تريپ»، مرد سي و پنج ساله اي است که هنوز با پدر و مادرش زندگي مي کند و خيال هم ندارد آن دو را ترک کند. ترفندش هم اين است که وقتي نامزد مي گيرد و نامزدي اش جدي مي شود، او را براي معرفي به پدر و مادرش به خانه مي برد و در پي واکنش منفي آن دو، نامزدي را بهم مي زند...