اطلاعیه
کاربران عزیزی که اکانت خود را به بات تلگرام ما متصل میکنند، علاوه بر دسترسی به خدمات ویژه، کدهای تخفیف اختصاصی نیز دریافت خواهند کرد.
فقط کافی است همین حالا از طریق لینک زیر اکانت خود را به تلگرام متصل کنید و از مزایای ویژه بهرهمند شوید: اتصال اکانت به تلگرام
مدیریت نایت مووی
دکتر اورژانس جسیکا کارش را دوست دارد، جسیکا با تروور در فیجی ملاقات می کند و با ویل، یکی از مالکان استراحتگاه آنها، دوستی پیدا می کند. جسیکا متوجه می شود که ترور چگونه یک معتاد به کار است، او همچنین می بیند که ویل آرامش را ارائه می دهد...
ایزابلا، سی و چند ساله، برای تولد شصتمین سالگرد تولد پدرش به زادگاهش بازمیگردد. او در آنجا با دوست قدیمی خود، مولی، که حالا رهبر گروهی شده که قبلاً با هم عضو آن بودند، روبرو میشود. اما خبر بدتر این است که مولی با نامزد سابق ایزابلا، سیمون، نامزد کرده است...
در دنیای هنر Smug ، معصومیت از بین می رود. این چیزی است که پنه لوپه ، زن جوانی که از دست شخصی تجربه کرده و پس از شروع یک سری روابط ناچیز ، به زمینه ای از تجربیات جدید می رسد...
داستان فیلم که در توکیو اتفاق می افتد، بر روی یک زن مهاجر تمرکز دارد که بعد از گم شدن دوستش در پی یک مثلث عشقی پر سر و صدا با یک عکاس محلی، مظنون به قتل می شود
در یک روز زمستانی، مردی پس از فرار ببر از باغ وحش و اخراج از خانه دوست دخترش، بیخانمان شده و در حین کار به عنوان راننده موقت، با دوست دختر قدیمیاش ملاقات میکند.
مدی (جولی گونزالو)، که صاحب یک تجارت کیک کوچک است، از یک بانکدار سرمایهگذاری کمک میگیرد، اما رابطه عاشقانه جدید بین آنها با بازگشت غیرمنتظره عشق اولش، نیت، پیچیده میشود...
کیت، یک دلال ازدواج ، توسط یک پادشاه استخدام می شود تا عروس مناسب پسرش را پیدا کند. با این حال، با گذشت زمان، او متوجه می شود که عاشق شاهزاده شده است...
داستان فیلم درباره دختری به نام "کیزی" است که از بیماری سرطان رنج می برد و بزودی می میرد. کیزی که دچار روزمرگی شده و امیدی به زندگی ندارد ، در گروهی حمایتی با پسری به نام "منی" آشنا می شود که او نیز مانند وی بیماری لاعلاجی دارند و این دو عاشق هم می شوند و ...
در سال 2123، بوداپست به شهری ویران و تهی از هرگونه حیات تبدیل شده بود. زوج جوانی که در این شهر ویرانه زندگی میکردند، هر روز برای تأمین غذا و بقای خود میجنگیدند.
آردا، اردم و فرات، گروهی از دوستان دوران کودکی، به زندگی خود در یک خانه ادامه میدهند، بدون اینکه گرههایشان قطع شود تا اینکه یک شب نوزادی جلوی در رها میشود...
والدینی که اخیراً از هم جدا شده اند، تریسی (فیسک) و ریک (راجرز) تعطیلات دیگر را با دختران خردسال خود هارپر و آوا می گذرانند. اما این کریسمس، دختران فقط یک چیز در لیست آرزوهای خود دارند - اینکه کریسمس را با مادر و بابا در خانه مزرعه خانوادگی تریسی بگذرانند...