"سویتلند" کشاورزی تنها است که همسر خود را از دست داده.او مصمم است تا دوباره ازدواج کند به همین دلیل از کمک پیشخدمتش "مینتا" استفاده می کند تا زنی را انتخاب کند و...
یکی از رهبران جامعه نیویورک کشتی خود را به مقصد اروپا ترک میکند تا از ازدواج پسرش با طبقه پایینتر جلوگیری کند. همچنین در خانه او یک کلاهبردار نیز با لباس مبدل چندین خبرنگار و پلیس حضور دارند...
یک موسیقیدان سیاهپوست تحصیلکرده و سطحبالا با زنی از طبقه پایینتر اجتماعی-اقتصادی ازدواج میکند تا او را از چنگ ناپدریاش که او را کتک میزند و بدرفتاری میکند، رها کند...
در کریمه، سرخها و سفیدها با هم مبارزه نمیکنند و جین متوجه میشود که مردی که دوستش دارد یک بلشویک است (زمانی که پدرش را میکشد). او بدون پول به پاریس باز می گردد و در آنجا برای عمویش کار می کند. اندکی بعد...
مهمترین خانواده در هیکوری ویل،"هیکوریها" یعنی کلانتر "جیم" و دو پسرش "لئو" و "اولین" هستند.کوچکترین پسر او "هارولد" به اندازه کافی قوی نیست که بتواند با بردارانش رقابت کند به همین دلیل از عقل خود برای بدست آوردن احترام پدر و عشق "مری" استفاده می کند...
پسر مزرعه دار ایده آلیست، پیتر، امی را دوست دارد که هری شهرنشین است. پیتر متوجه می شود که هری یک قاچاقچی است و او را به ماموران منع ممنوعیت از جمله جین (جوآن کرافورد) می سپارد. سرانجام امی تحت تأثیر پیتر قرار گرفت.
این داستان درباره یک بازیگر مشهور سابق به نام مدام آدل است که دوران افول خود را سپری میکند. او به یک بازیگر جوان آمریکایی فرصت میدهد تا نقش سابق او را بازی کند و در نتیجه، هر دو دوباره به شهرت و محبوبیت میرسند.
مامی، دختر یتیمی که در یتیم خانه مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود، توسط خانم کالدول، زنی مهربان با پسری به نام الکساندر پذیرفته می شود. مامی با پسر بچه برخورد می کند و به او لقب «زاندر» می دهد. وقتی خانم کالدول می میرد، مقامات تصمیم می گیرند که پسر باید در همان یتیم خانه ای که با مامی مورد بدرفتاری قرار گرفت، قرار داده شود. مامی، وحشت زده، تصمیم می گیرد که...