یک بازیگر اسپانیایی در حین فیلمبرداری یک فیلم ناپدید میشود. اگرچه جسد او پیدا نمیشود، اما پلیس به این نتیجه می رسد که او در لبه پرتگاه دچار حادثه شده است. سالها بعد، این معما به زمان حال بازمیگردد...
لانگ، پس از آنکه از زندان آزاد میشود، به زادگاهش در شمال غربی چین بازمیگردد. او که به عنوان عضوی از گروهی مأمور جمعآوری سگهای ولگرد پیش از المپیک ۲۰۰۸ بوده است، با یک سگ سیاه سرگردان پیوندی ناگسستنی مییابد. این دو روح تنها، سفری تازه را با هم آغاز میکنند.
انسانها برای مقابله با گسترش بیابانها، داروهایی ساختند تا رشد سلولهای گیاهی را سرعت بخشند. اما ناخواسته، این داروها سیستم دفاعی گیاهان در برابر استرس را فعال کردند و باعث بیداری احساسات در گیاهان شدند.
یک دختر جوان که به پیوند کلیه نیاز دارد، قصد ازدواج با کسی را دارد که بتواند کلیه خود را به او اهدا کند. او در این مسیر، مرد جوانی را ملاقات میکند که بیماری مغزی دارد.
فیلمی که در بروکسل روایت میشود، داستان عاشقانه بین یک کارگر ساختمانی رومانیایی و یک دانشجوی دکترا در رشته خزهشناسی بلژیکی-چینی را روایت میکند. این دو نفر در روزی که کارگر ساختمانی قرار است به کشورش بازگردد، با یکدیگر آشنا میشوند...
لی چانگ فنگ که غم از دست دادن دخترش، او را به ستوه آورده بود، با دلی پر از خشم و انتقام، راهی سفری پرماجرا شد تا از عاملان این جنایت هولناک، انتقام بگیرد.
در اواخر دوران سلسله جنوبی سُنگ، زمانی که کشور درگیر آشوبهای داخلی و خارجی بود، چن سانفن، مردی شیفته هنرهای رزمی، زندگی میکرد. پس از آنکه فرقه او نابود شد و او درگیر توطئههای پیچیده فرقه شیاطین گردید، در دل آن آشوب و ناآرامی، به خلق هنر بیبدیل تای چی دست یافت.
یک عقاب جوان که توسط مرغها بزرگ شده است، خانه را ترک میکند تا هویت واقعی خود را پیدا کند. پس از کشف خویشاوندانش و هدف جدید زندگیاش در گشت پرندهای پناهگاه پرندگان، او از یک توطئه شوم در حال ظهور در شهر مجاور بیخبر میماند.
مورونگ هویی، مردی میانسال و فاسد، قصد سرقت دارد، اما به طور اتفاقی با راهزنان بیرحم مِی بیآسمان درگیر میشود. این دو گروه به طور موقت با هم متحد میشوند و پول هنگفتی را میبینند، اما توسط افراد دیگری غافلگیر میشوند. در همین زمان، کارآگاه زن جیانگ خواهر نیز به دنبال این سه نفر است. راهزنان هر کدام نقشهای در سر دارند و در...
یک مزدور، در کوهستانهای جانور جادویی به توانایی پرواز و نقشهای دست پیدا میکند. او که توسط مزدوران دیگر تعقیب میشود، به طور اتفاقی با مبارزه بین یونژی از قلمرو روح مبارز و شیرپادشاه بال یاقوتی برخورد میکند. یونژی توسط شیرپادشاه شکست میخورد و شیائومی جان او را نجات میدهد. پس از یک سری چالشها، آنها موفق به شکست شیرپادشاه میشوند. یونژی به طور پنهانی آنجا را ترک میکند و شیائومی نیز تصمیم میگیرد کوهستانهای جانور جادویی را ترک کرده و به سمت بیابان قبیله مار حرکت کند.
برای اینکه بتوانند قراردادی سه ساله با شاگرد فرقهی یونلان، نالان يانران، امضا کنند؛ شياو يان و يائو لائو برای پیدا کردن شعله آسمانی افسانهای و تقویت قدرت او، به صحرای مار ...