فردریک شجاع ترین مرد نیست، اما اکنون او با یک مسئولیت بزرگ و یک وظیفه بزرگ روبرو است - اینکه کل ذخیره طلای نروژ را در طول حمله به نروژ از دست نازی ها دور کند...
در اعماق کوه دوور، چیزی غول پیکر پس از هزار سال اسارت از خواب بیدار می شود. این موجود هر چیزی را که سر راهش باشد نابود می کند و به سرعت به شهر "اسلو" پایتخت نروژ نزدیک می شود....
اسپن “Ash Lad”، یک پسر کشاورز فقیر، با تلاش های بی باکانه به همراه برادرانش برای نجات شاهزاده خانم از دست ترول ظالم اقدام میکند تا از این راه پاداش بگیرد و مزرعه خانواده خود را از خرابی نجات دهد.
هدی هونیگمن، فیلمساز، نگاهی لطیف به زندگی روزمره چندین انسان 100 ساله و بالاتر ارائه می دهد که نگاهی اجمالی به آنچه که آنها را منحصر به فرد می کند، ارائه می دهد...
فیلم شاهزاده کارل یوهان و لنا تازه وارد را دنبال می کند که نسبت به یکدیگر احساسات دارند اما می دانند که رابطه آنها ممکن است آنها را در موقعیتی غیرممکن قرار دهد...
خانواده "برودس" یک خانواده یهودی هستند که در نروژ زندگی می کنند. در حالی که حزب نازی هیتلر کنترل اروپا را به دست می گیرد، آنها با وحشت جنگ مواجه می شوند و به اردوگاه کار اجباری در آشویتس تبعید می شوند...
داستان چهار سال از زندگی جولی، زن جوانی که در مسیر آشفته زندگی عاشقانه خود حرکت و برای یافتن مسیر موفقیت شغلی خود تلاش می کند. لذا این امر او را وادار می کند تا نگاهی واقع بینانه به شخصیت واقعی خود داشته باشد...
هنگامی که حمله بیگانهها یک مهمانی مجردی را قطع میکند، دو دوست دوران کودکی دوباره بهعنوان دو تگ لیزری که زمانی قرار بود با هم مبارزه کنند، با هم متحد میشوند...
یک سکوی نفتی به طور چشمگیری در سواحل نروژ سقوط می کند، و محققان وقتی متوجه می شوند که این تازه شروع اتفاقی جدی تر می باشد، سعی می کنند دریابند چه اتفاقی افتاده است...
چهار زن جوان که از حمله تروریستی جناح راست در جزیره اوتویا جان سالم به در بردند، تصمیم گرفتند به تعامل سیاسی خود ادامه دهند. همه آنها به شدت مجروح شده بودند، اما مجبور بودند با از دست دادن بسیاری از دوستان خود دست و پنجه نرم کنند...
آنها هرگز از دوست داشتن یکدیگر دست نمیکشند، حتی اگر گاهی اوقات نتوانند نگاه یکدیگر را تحمل کنند. از دوران کودکی تا زمانی که خانه را ترک میکند، دیانا لیو و ترجه را می بینند: آنها بدترین والدین جهان می باشند...
کسپر برنتسن یک استندآپ کمدین موفق است که هر آنچه می تواند آرزو کند دارد، اما یک روز همه چیز تغییر می کند. او همزمان با پایان دادن به رابطه دوستش متوجه می شود که به شدت بیمار است...
وقتی قدرت به طور مرموزی از کار میافتد و تقریباً همه از یک کشتی توریستی کوچک در قطب شمال ناپدید میشوند، ترس برای سه نفری که باقی مانده اند ، می ماند . مردانی که به اجبار به ساحل میروند، بدن و ذهنشان خراب میشود تا اینکه حقیقتی تاریک ظاهر میشود که آنها را مجبور به متحد کردن می کند ...