پارتنوپه، که در سال ۱۹۵۰ در نزدیکی ناپل و در دریا زاده شد، زیبا، معماگونه و خردمند است. او آشکارا مورد توجه بسیاری قرار میگیرد. با این وجود، زیبایی هزینهای نیز دارد...
روزاریو روسو یک مرد پنجاه ساله عشق سابق کامورا است که پس از ترک قتل با خانواده اش در فرانکفورت زندگی می کند. با این حال، زمانی که اولین پسرش از ناپل به آنجا میآید، گذشتهاش به او میرسد...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 43 جایزه و نامزد دریافت 37 جایزه دیگر.
هنری کودکی است که دلش می خواهد گانگستر شود و برایش گانگستر شدن مهم تر از رئیس جمهور آمریکا شدن است. او عاشق زندگی پر زرق و برق، اتومبیل های شیک و گران قیمت و قدرت و نفوذ گانگسترهاست. هنری کارش را به عنوان پادو شروع میکند اما علیرغم ریشه ایرلندی اش به تدریج پلکان قدرت را در خانواده مافیایی ایتالیایی تبار نیویورک طی میکند. او به همراه جیمی و تامی، دوستان دیگر گانگسترش، حلقه کوچک صمیمانه ای تشکیل میدهند که هیچ غریبه ای اجازه ورود به آن را ندارد...
دو دوست ایتالیایی که شرکت مبلمانشان ورشکسته شده، در حیاط آن نفت پیدا میکنند. آنها به خیال ثروت زیاد، استخراج نفت را شروع میکنند اما خیلی زود میفهمند که این کار چقدر دشوار و پرهزینه است.
در ایتالیا، زنی در طول ماموریت خود درگیر یک سری جن گیری های غیرمجاز می شود تا بفهمد چه اتفاقی برای مادرش افتاده که گفته می شود در جریان جن گیری خودش سه نفر را به قتل رساند...
برنده 54 جایزه همچنین نامزد دریافت 131 جایزه دیگر.
یک زوج معمار مجارستانی پس از جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت میکنند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند. اما یک مشتری مرموز و ثروتمند، زندگی آنها را به کلی دگرگون میکند.
گویدو، مردی بدبین و ناامید، از روابط جدی بیزار است و به زنان نگاهی تحقیرآمیز دارد. او روزهای خود را به گپ زدن با دوستانش می گذراند تا اینکه با جولیا، باریستایی ساده و گرفتار، آشنا می شود. جولیا با شخصیت بی ریا و معصوم خود، قلب گویدو را تسخیر می کند و به او نشان می دهد که عشق و زندگی، می توانند شکلی دیگر نیز داشته باشند.
میلان باید لوئیس راندونی را قبل از اینکه در دادگاه شهادت دهد، بکشد. او از هم اتاقی افسرده اش فرانسوا پینیون که با حلق آویز کردن خود از لوله توالت، اتاق میلان را غرق در آب می کند، ناراحت است. در اینجا او در مشکلات گیر کرده است.
این داستان در مورد زوج جوانی به نام Guido و Antonia است که با وجود تفاوت های شخصیتی و برنامه های کاری، تصمیم به بچه دار شدن می گیرند و با چالش های زیادی روبرو می شوند.
کلودیو عاشق میشود و زندگیاش تغییر میکند، زیرا میخواهد لوییزای محبوب و زیبا را نجات دهد. او تنها هدف واقعی خود در زندگی و زیبایی مشغول شدن به تمام مشکلاتی را کشف میکند که زندگی ارائه میدهد، به جای اینکه لوس و محدود در یک زندگی فاسد بماند. رم فقط یک شهر نیست، فرشتههای مناسب برای این کار را دارد. شهر کلودیو را همراهی خواهد کرد.
نمایش «اتللو» شکسپیر با حفظ اصالت متن و با استفاده از لهجههای امروزی، به زمان حال آورده میشود. داستان شخصیتهای یاگو، اتللو و دزدمونا در قالب رویدادهای معاصر و در فضایی از فریب، خیانت و حسادت روایت میشود. این نمایش، داستانی بیزمان از تقابل خیر و شر است که در اوایل دهه 2000 میلادی اتفاق میافتد.
«رنتزو آربوره در خواب، دون گابریل را میبیند که از جانب واتیکان مژدهای آورده است: پاپ تصمیم گرفته او را برای تلویزیون تازهتأسیس دولت واتیکان به کار گیرد.»