کیارا در نمایش تئاتر رقصی که به دیونیسوس، خدای یونان باستان، اختصاص داده شده و در آن، او انسان ها را به دلیل عدم ایمان به قدرت الهی اش مجازات می کند، به عنوان تکنسین نورپردازی کار می کند. پدرش، ویتوریو، به بیماری سختی دچار می شود که به نظر کیارا، نوعی مجازات الهی است. این موضوع، کیارا را با یکی از بنیادی ترین و جهان شمول ترین مسائل بشری روبرو می کند؛ مسئله ای که انسان ها در هر زمان و مکانی با آن دست و پنجه نرم می کنند.
جوزف و سونیا پسرشان را با هم بزرگ میکنند. جوزف که کارگردان فیلم است، علاوه بر ایده فیلم جدیدش، با مشکلات رابطه قبلیاش نیز دست و پنجه نرم میکند. سونیا نیز از افسردگی رنج میبرد و در بیمارستان بستری میشود. حال جوزف باید بین وظایف روزانه و اهداف هنریاش تعادل برقرار کند.
لوسی برای نوشتن فیلمنامه بازسازی یک فیلم تعطیلات استخدام میشود. او به یک تور از محوطه میپیوندد و وقتی یک ساعت شنی را روی زمین میاندازد، خود را در گذشته، در سال سال ۱۹۴۶ می بیند ...
این فیلم روایتی عمیق و سرشار از احساسات از روزگار همراهی فیلمساز با پدرش است. داستانی که هم از دلِ تجربههای شخصی او برمیخیزد و هم با نگاهی موشکافانه و بیطرفانه روایت میشود. همچون یک عشق پایدار، انتخابی برای زندگی و شیوهای خاص از بودن در جهان.
فرانکو آموره، افسر پلیس، درست شب قبل از بازنشستگیاش، به صحنه جرمی فراخوانده میشود که در آن بهترین دوست و همکار قدیمیاش، دینو، بر اثر سرقت الماس به قتل رسیده است...
دو برادر که تحت فشار سنگین بدهیها قرار داشتند، طرحی پیچیده ریختند تا با فریب یک دختر وارث ثروتمند، خانه خانوادگیشان را در شهر ناپل حفظ کنند. اما به ناگاه، عشقی غیرمنتظره وارد زندگی یکی از برادران شد و این امر باعث شد تا اجرای نقشه آنها با دشواریهای جدیدی روبرو شود.
فیلم مستند «سی و سه» داستان مردم ناپل را در انتظار قهرمانی تیم محبوبشان در سری آ روایت میکند. این فیلم با نشان دادن شور و اشتیاق مردم به فوتبال و شهرشان، اهمیت این ورزش در هویت و زندگی آنها را به تصویر میکشد.
داستان این فیلم در زمان جنگ جهانی اول رخ میدهد. دکتر زورزی در درمانگاهی مشغول مداوای سربازان است، اما با رقابت دکتر جولیو و علاقهی هر دوی آنها به پرستار آنا روبرو میشود. همزمان با شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی، اوضاع پیچیدهتر میشود.
کاردینال لارنس، با مسئولیت خطیر هدایت یکی از محرمانهترین و کهنترین مراسم جهان، یعنی انتخاب جانشین پاپ، روبهرو میشود. در این میان، او خود را در دل توطئهای پیچیده میبیند که میتواند کلیسای کاتولیک را از بنیان سست کند.
دیابولیک و جینکو توسط یک باند جنایی بیرحم دستگیر و در یک سلول زندانی میشوند و هیچ راه فراری برای آنها وجود ندارد. دیابولیک گذشته مرموز خود را برای بازرس فاش میکند. در همین حال، اوا کانت و آلتئا به شدت به دنبال مردان خود هستند.
کلاودیو دل فالکو، قهرمان کاراته و کیوان، در آستانهی آخرین مبارزهی حرفهای خود قرار دارد. در همین حین، یک باند جنایی به سرکردگی آلفا، با هدف گروگانگیری همسر کلاودیو، به ویلای او یورش میبرد. این در حالی است که کلاودیو مشغول آماده شدن برای مبارزهای است که میتواند زندگی او را تغییر دهد.
یک تروریست سابق که به دلیل ترس از مکانهای شلوغ و باز، خانهنشین شده است، ناگهان با گذشتهای روبرو میشود که از بیرون به سراغش میآید و او را در موقعیتی قرار میدهد که باید تصمیمات دشواری بگیرد.
آمریگو، پسربچهای هفت ساله، در سال 1946 به دلیل فقر شدید خانوادهاش، ناپل را به مقصد شمال ایتالیا ترک میکند تا در آنجا زندگی بهتری داشته باشد. این سفر بخشی از یک برنامه دولتی برای کمک به کودکان فقیر بوده است.