خواهر و برادر جوان "ابی" و "ایتان" توسط زوج به ظاهر بیعیب و نقص "ایو" و "ریموند گود" به فرزندی پذیرفته میشوند. اما به زودی متوجه میشوند عمارت باشکوه آنها آنطور که به نظر میرسد، رویایی نیست...
در پاریس، روانشناسی به نام کلارا، و یک معلم موسیقی به نام اسماعیل، چهار سال است که عاشق یکدیگر هستند. این زوج خوشبخت در انتظار اولین فرزندشان هستند و تصمیم دارند با هم زندگی کنند...
تعطیلات تابستانی در اوج است و سیکان، وانهدن و هری نقشه درخشانی دارند: آنها می خواهند از هنرمند دنی دی امضا بگیرند. اما او به این شهرت دارد که اصلاً امضا نمی دهد ...
دو نفر که در یک شرکت کار می کنند به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می کنند. کم کم به دلیل شرایط پیش بینی نشده به هم نزدیک می شوند و شروع به عاشق شدن می کنند...
تون چاتری در مدرسه شبانهروزی برای وفق دادن با محیط مشکل دارد تا اینکه ویچن را ملاقات میکند. وقتی تون متوجه میشود دوست جدیدش یک روح سرگردان است، سعی میکند به او کمک کند تا به دنیای پس از مرگ برود.
لوسیَن، مرد بدخلقی که پس از فوت همسرش به خانه دخترش رفته بود، به دلیل اختلافات به خانه قبلی خود بازمیگردد. او قصد دارد معشوقه جدیدش را به خانه بیاورد و این موضوع، دخترش گردا را نگران ارث پدر میکند. این نگرانی با آمدن زن جدیدی به همسایگی، بیشتر میشود.
کاندیدا یک خدمتکار در مادرید است، جایی که برای گذراندن و کمک به دو پسر بیفایدهاش، تلاش می کند. از آنجایی که وضعیت خانوادگی او بدتر می شود، درد و رنج او الهام بخش دیگر افراد است...
یک نویسنده با دختر و پسر کوچکش به جزیره ای دورافتاده نقل مکان می کند. پس از استقرار در خانه جدیدشان، همسایه ای به استقبال آنها می آید و قوانین محلی را به آنها می دهد. مهمترین قانون این است که وقتی صدای آژیر جزیره شروع به صدا کرد بیرون نروید...
در این فیلم عجیب و غریب، در فضایی که هم شهر و هم منظره است، دو زوج که مکانهایشان را عوض میکنند و دو مرد مسنتر که شخصیت اصلی خجالتی فلیشمن را آزار میدهند، در داخل و خارج از صحنهها در هتلی سرگردان میشوند.