ورونیکا(ژاکوب) به کراکوف میآید و در مدرسه موسیقی به تحصیل آواز میپردازد، اما پس از مدتی بیمار میشود و طی نخستین اجرای عمومیاش روی صحنه میمیرد. در همین زمان در پاریس، ورونیک(ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده حرفهای کنار میگذارد تا معلم مدرسه شود و در این بین با عروسکگردانی ملاقات میکند. ورونیک در ضمن گوئی با نوعی تلهپاتی وجود همزاد درگذشتهاش را حس میکند.
جسد زنی از داخل سردخانه دزدیده شده و کارآگاهی مسئول پیدا کردن آن جسد میشود اما متوجه میشود که...
سه روز تعطيل است و چند خانواده جوان براي تفريح راهي شمال اند. آنها دانشجويان سابق دانشكده حقوق هستند. سپيده و همسرش امير يك دختر خردسال دارند. شهره و همسرش با دو فرزند خردسال شان هستند كه يكي از آنها آرش است. نازي و منوچهر نيز تازه ازدواج كرده اند. احمد نيز كه سالها در آلمان اقامت داشته و به تازگي از همسر آلماني اش جدا شده همراه آنهاست؛ به اضافه دختري به نام الي كه به دعوت سپيده همسفر اين گروه شده است...
رستورانی در حال ورشکستگی که توسط دو برادر اداره می شود بر روی یک شب بخصوص قمار می کنند تا حرفه و شغلشان را نجات دهند...
«هنری اسپنسر» سعی دارد از سر و صداهای محیط صنعتی و کارخانه های اطرافش، دوست دختر همیشه خشمگین اش، و هیمنطور صدای جیغ فرزند عجیب و غریبش که به تازگی بدنیا آمده، جان سالم بدر ببرد...
«سسيليا» (ميا فارو) براي فرار از آزارهاي شوهرش، مرتب براي تماشاي فيلم «رز ارغواني قاهره» به سينما مي رود. تا اين که در يکي از اين دفعات، قهرمان فيلم، «تام باکستر» (دانيلز) به او علاقه مند مي شود از پرده بيرون مي آيد...
در سرزمین پریان دو قسمت سردسیر و گرمسیر وجود دارد و اهالی هر قسمت اجازه ورود به قسمت دیگر را ندارند.تینکربل با دوختن لباسی گرم برای یافتن خواهر گمشده اش به قسمت سردسیر می رود که در این راه با مشکلاتی روبرو می شود …
بين چهار کارمند دفتر مشاور املاک «پرمير پراپرتي»، رقابتي در جريان است. به نفر اول يک کاديلاک مي رسد و به نفر دوم يک سرويس کارد و چنگال و دو نفر آخر هم اخراج!...
سال ۱۹۳۹٫ «کارلوس» (تیلوه)، پسر بچه ای ده ساله، فرزند یک قهرمان جنگی جمهوری خواه، به یتیم خانه ای در منطقه ای دورافتاده سپرده شده است. اما «کارلوس» در این جا احساس آرامش نمی کند. دلایل این موضوع، یکی وجود سرایدار بدجنس یتیم خانه (نوریگا) است و دیگری حضور شبح یکی از ساکنان قبلی یتیم خانه به نام «سانتی».…
فرماندار تايرو به خاطر مخالفتش با فساد فئودالى بر كنار و تبعيد میشود . همسرش ، « تاماكى » ( تاناكا ) ، پسرش ، « زوشيو » ( هاناياگى ) و دخترش ، « آنجو » ( كاگاوا ) را كه عازم ملحق شدن به او در تبعيدگاه هستند ، به زور به بردگى میگيرند ……