Gabriel Spahiu

داستان واقعی و باورنکردنی یک خانواده ارمنی که مجبور به فرار از خانه‌شان در طول فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شدند، و سفری را برای یافتن یک جامعه برای اینکه آن را خانه خود بنامند آغاز کردند.

سلی برای شرکت‌کنندگان سورپرایزهای زیادی تدارک دیده: شرکت‌کنندگان مخفی، یک ویلای دورافتاده در جنگل که فقط با قایق قابل دسترسی است، و یک کارمند لباس‌پوش با وظیفه ترساندن آن‌ها که این ماجرا را هیجان‌انگیز می‌کند.

اکاترینا، معلم دینی دبیرستان و همسر کشیش شهر، با یولیو، دانش آموز 16 ساله ای با گذشته ای آشفته درگیر می شود. اکاترینا سعی می کند او را تحت کنترل خود نگه دارد، اما در این روند حس کنترل خود را از دست می دهد...

پسري پدرش را راضي ميکند تا به شهر برود و تلويزيون را تعمير کند

فیلم داستان یک بیمار به نام "امانوئل" می باشد که در آسایشگاه وارد یک رابطه عاشقانه با بیماره دیگر میشود و ...

داستان موزه‌های مومی مشهور جهانی توسو چیست؟ داستان حماسی ظهور ماری توسو، یک هنرمند و کارآفرین زن که از یک انقلاب جان سالم به در برد و سپس هوش تجاری خود را برای ایجاد یک امپراتوری سرگرمی به انگلستان برد، تماشا کنید.

در شیفت شب، یک آمبولانس اورژانس با یک تیم سه نفره، یک پزشک، یک امدادگر و یک راننده به آپارتمان یک پیرمرد فراخوانده می شود. این رویداد زندگی آنها را برای همیشه تغییر می دهد ...

داستان فیلم به اوایل قرن نوزدهم باز می گردد و در مورد پلیسی محلی است که باید یک کولی برده را به اربابش بازگرداند...

در رومانی پس از کمونیسم، زندگی با بازگشت دختر مهاجر به همراه دوست پسرش، چالش‌هایی را برای خانواده‌ی او رقم می‌زند...

سرمایه‌داری که قصد بازسازی یک استراحتگاه قدیمی را دارد، پس از مواجهه با یک نقاشی دیواری رومی، خود را در حیاط حبس می‌کند و در غیاب همسایگان، به تدریج به حیوانی وحشی تبدیل می‌شود.

 داستان فیلم در مورد یک دختر کوچک است که از شرایط زندگی خود بسیار ناراحت است...

یک جوان آمریکایی به نام چارلی تصمیم به عمل کردن به وصیت مادر مرحومش میگیرد. و بدون هیچ پیش زمینه ای به اروپای شرقی سفر می‌کند و در این شهر با دختری زیبا به نام گبی آشنا می‌شود اما…

فیلم چندین افسانه محلی رومانی کمونیست را به تصویر می کشد ...

فیلم درباره ماجراجویی‌های گروهی از هنرمندان سیرک است که سعی می‌کنند یک urs (خرس) را از دست یک شکارچی آلمانی نجات دهند ...

یک بازنشسته 75 ساله که به طور تصادفی مدال افتخار رومانیایی را دریافت می کند و از آن برای بازپس گیری احترام خانواده اش استفاده می کند...

یک رئیس راه‌آهن، در طول جنگ کوزوو در سال 1999، یک قطار ناتو را که تجهیزات نظامی حمل می‌کند، به تأخیر می‌اندازد...

پس از جنگ جهانی دوم یکی از اعضای سیرک که از اتاقهای گاز آلمانها در امان مانده بوده تبدیل به سردسته گروهی در آسایشگاه روانی بازماندگان این اتفاقات می شود...

تاوی، یک پدر مطلقه چهل ساله، برای تعمیر دوچرخه دختر چهار ساله اش، الکساندرا، به خانه همسر سابقش می رود . او با تعجب متوجه می شود که الکساندرا دیگر او را "بابا" صدا نمی کند. او از همسر سابقش توضیح می خواهد...

"آندری"، پسری سیزده ساله که در حاشیه شهر بخارست زندگی می کند، تصمیم می گیرد برای تحت تاثیر قرار دادن زنی که دوست دارد اتوبوس برقی را برباید...

آقای "لازارسکوی" 63 ساله احساس بیماری می کند و آمبولانس خبر می کند.وقتی آمبولانس می رسد پزشکان تصمیم می گیرند او را به بیمارستان بفرستند.اما آنها مدام بیمارستان را عوض می کنند.وقتی شب از راه می رسد و آنها نمی توانند بیمارستانی برای او پیدا کنند مرگ کم کم به سراغ او می آید...

در سالهای بحران جنگ سرد در دهه ی ۸۰ دولت رومانی یک مجموعه ی محبوب و طولانی را در مورد کاراگاهان و پلیس هایی خلق کرد که نه تنها اسباب سرگرمی تماشاگران شد بلکه حس ملی گرایی را تقویت کرد…