پسر یک دیپلمات که در خارج از کشور زندگی میکرد، در لیون با خطر اخراج مواجه است. او در حالی که به دنبال وضعیت قانونی خود است، در یک آرامستان مسلمانان کار میکند و سفر او با متوفی، منجر به خودشناسیاش میشود.
نوجوانی با اسب در اصطبل اسب مسابقه پدر و مادرش بزرگ می شود که پیوند استثنایی عمیقی با اسب جوان دارد. یک تصادف تهدیدی می شود که حرفه های مسابقه ای را به پایان برساند اما آنها با هم برای رسیدن به پیروزی مبارزه می کنند...
یک استاد تاریخ پنجاه ساله متوجه می شود شنوایی خود را از دست داده ، به دلیل نقصی که دارد شروع به زندگی منزوی می کند. رویارویی او با کلر، زن بیوه ای که دخترش لال است، به او کمک میکند تا دوباره به زندگی برگردد ...
تئاتر لوئیجی در آستانه تعطیلی است و او فقط یک شب فرصت دارد تا آن را نجات دهد. در تلاش برای انجام این کار، او و دوستش، فیزا، در سراسر پاریس سفر می کنند تا کسی را پیدا کنند که بتواند اجرا کند...
فرانک و پل، دو بازپرس پلیس در واحد پلیس پاریس دوستان صمیمی هستند و همه چیز را با هم در میان می گذارند. خیلی زود، پل متوجه می شود که فرانک مردی است که با همسرش والریا رابطه دارد...
میشل پس از جدایی از دوست پسرش، حال روحی مناسبی ندارد. او با یک دامپزشک یهودی به نام فرانسوا آشنا می شود و برای پر کردن خلاء عاطفی خود، به دین یهودیت می گرود.
یک افسر اطلاعاتی فرانسوی که به مدت 6 سال تحت تعقیب در سوریه قرار گرفته، اکنون به خانه بازگشته است. او با دشواری های زیادی برای فراموش کردن هویت مخفی خود، ناپدید شدن همکار در الجزایر و آموزش دختر جوان مواجه خواهد شد.