داستان این فیلم در قرن نوزدهم میلادی و در کشور ایرلند اتفاق می افتد. آلبرت نوبز ( گلن کلوز ) پیشخدمت وظیفه شناسی است که سالهاست در هتل موریسون شهر دوبلین در حال خدمات رسانی به مشتریان می باشد. آلبرت در این هتل شخصیت شناخته شده ای به حساب می آید و همگان به خوبی با او آشنا هستند …
داستان انیمیشن درباره نوجوانی به نام شو است که از بیماری قلبی رنج می برد و قرار است به زودی تحت عمل جراحی قرار بگیرد. از همین رو برای استراحت و تقویت جسم و روحش به خانه ییلاقی خانوادگیشان آورده میشود. او در همان اولین لحظههای ورودش، یک لحظه با یک آدم کوچولو که دختر ۱۴ سالهای به نام آریئتی است برخورد میکند. اما انسانها نباید آدم کوچولوها را ببینند و…
چيزي به نخستين اجراي تاريخي سمفوني نهم «بتهوون» (هريس) نمانده ولي ناشر آثار «بتهوون»، «ونتسل شلمر» (رياخ)، دچار سرطان و مشرف به مرگ است. «شلمر» بيمار که مستأصلانه دنبال يک نسخه بردار مي گردد، از دانشجويي به نام «آناهولتس» (کروگر) کمک مي گيرد...
پس از مشکوک شدن شرکت بیمه به یک تصادف، آنها باهوش ترین بازپرس خود، "ایب هولت" را می فرستند تا هویت جسد را شناسایی کند. او متوجه می شود که قضیه مرتبط به خواهر مقتول است که با همسر و پسرش در کلبه ای فقیرانه در وسط ناکجا آباد زندگی می کنند...
مردی که مانند یک سگ زندانی شده و تعلیم دیده است از صاحب خود فرار می کند تا زندگی جدیدی را شروع کند اما بخاطر عدم کنترل بر نیروی جسمانی و قدرت مبارزه بسیار قوی با مشکلات متعددی روبرو می شود که …
مخترعی از قرن نوزدهم به امید اینکه بتواند حوادث گذشته را تغییر دهد به 800هزار سال بعد در آینده سفر میکند. او در میابد که نژاد انسانها به دو دسته در حال مبارزه تقسیم شده است...
داستان واقعی “باربارا دالی” دختری زیبا که با مردی بالاتر از سطح خود به نام “بروکس بیکلند” ازدواج می کند. تنها فرزند آنها به چشم پدر خود یک انسان شکست خورده است. همانطور که او بزرگ می شود به مادر تنهای خود نزدیک تر می شود دانه های یک تراژدی کاشته می شود ...
در دير دورافتاده اي در مرز مقدونيه و آلباني، کشيشي جوان (کولن) به دختري (ميتفسکا) که از دست مرداني مسلح گريخته پناه مي دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزيا)، عکاسي معروف خبري و جنگي اهل مقدونيه از دوستش «آن» (کارتليج) مي خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهي کند. اما...
مسینا، سیسیل. «دون پدرو» (واشینگتن) و مردانش پیروز مندانه از جنگ باز می گردند. دوستان نزدیک «دون پدرو»، «کلودیو» (لنرد)، «بندیک» (برانا) و برادر ناتنی «دون»، او را هم راهی می کنند. «بی یتریس» (تامپسن)، خواهرزاده ی فرماندار مسینا و «بندیک» به هم قول می دهند که هرگز ازدواج نخواهند کرد. او «دون پدرو» با توطئه چینی می کوشد این دو را دل باخته ی هم کند…
یک گروه شش نفره ی تیاتر دانشگاهی متشکل از «پیتر» (فرای)، «راجر» (لوری)، «مری» (استانتن)، «مگی» (تامپسن)، «سارا» (امانوئل) و «اندرو» (برانا)، پس از اجرای نمایشی ـ که با استقبال هم روبه رو نشده ـ هر یک به راه خود می روند. ده سال بعد، دوباره همین گروه در خانه ی ییلاقی و ارثی «پیتر» گرد هم می آیند…
یک بیوه تنها قصد دارد با خاکستر همسرش به دور دنیا سفر کند و از مکانهایی که در فیلم دوست دارند بازدید کند. اولین توقف در سفر زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد.