یک زن جوان در سانحه رانندگی بینایی خود را از دست میدهد و آرزوی تبدیل شدن به پلیس را از دست میدهد. سالها بعد، در حالی که در یک تصادف جزئی است، متوجه دختری میشود که در خطر است. او با کمک حس خود به دنبال دختر میرود و پسری را ملاقات میکند که ظاهراً در این ماجرا دخیل است.
هنگامی که یک دختر و پسر در مدسه ابتدایی به هم علاقه پیدا می کنند در همان سال آن ها از یک دیگر جدا شدند و دختر بچه به یک شهر دیگر رفت، و حالا با گذشت ۴ سال پسر جوان معتقد است دوباره عشق خود را خواهد دید و …
در تابستان سال 2015 در توکیو، ژاپن. ریویچی رویای تبدیل شدن به پانک راک را در سر دارد . اما حالا در یک شرکت فروش ادوات موسیقی کار میکند . ریویچی عاشق یوکو است ولی نمیتونه عشقش به یوکو رو بیان کنه و...
ریویچی با رها کردن تمدن مدرن، زندگی منزوی و خودکفا را در کوهی پوشیده از برف دارد و بمب های پستی را برای مدیران عامل شرکت ها و شبکه های تلویزیونی می فرستد. یک روز، او با موجودی مرموز در فو روبرو می شود...
مردی که مدتی است همسرش را از دست داده و به تنهایی زندگی می کند، با اصرار دوستش فرصتی می یابد تا دختری را برای همسری انتخاب کند. اما بعدا مشخص می شود که دختر مورد علاقه او، آن طوری که وانمود میکرده نیست…
این داستان در شهر فورانو در هوکایدو رخ می دهد و به دور داستان خانواده کوروئیتا متمرکز است. این داستان از زبان پسر، جون، روایت می شود و زندگی دو بچه را که بین والدینشان و طلاق آنها جدایی اتفاق افتاده، دنبال می کند. جون و خواهرش هوتارو، در آب و هوای سخت هوکایدو بزرگ و بالغ می شوند و راه زندگی را از طریق تعامل با مردم فورانو یاد می گیرند.