در سیاره ای دوردست که توسط دهه ها جنگ رو به ویرانیست،دانشمندان سلاحی خطرناک ساخته اند،دستگاهی که تنها برای یک هدف ساخته شده،نابودی تمام شکلهای حیات دشمن.اما بزرگترین سلاح انسانها برای خود تصمیم گرفته و قصد نابودی همه چیز را دارد...
داستان دو بیمار مبتلا به بیماری لاعلاج که در بیمارستان در آرزوی رهایی از وضعیت ناگوار خود هستند. آنها با دوستان خود پیوندی را ایجاد می کنند که بتوانند فرار کنند...
تونی زوینس درصدد نگارش رمان مهیج و نفسگیر بعدی خود میباشد او تصمیم میگیرد که تمام کارهای نویسنده بزرگ جنایی« ویلارد هوپ» را مطالعه کند .آن دو با هم داستانهای چاپ شده در روزنامه ها را گردآوری کرده و به جستجوی حادثه ی غیرمعمول میگردند که سرشار از هیجان باشد...
در آیندهای نزدیک، جایی که زمین توسط آلودگی انسان وزش بادهای غولپیکر ویران شده است، بوکسور مت، یک قاتل را از دست دو افسر پلیس میرباید تا جایزه را خودش بگیرد...
غلاف تمام فلزی ماجرایی تلخ و گزنده را در خلال جنگ ویتنام و در یک پایگاه آموزش تفنگداران نیروی دریایی ارتش آمریکا و بعد از آن در میدانهای جنگ در ویتنام روایت میکند. فیلم انتقادی به تزریق روحیه وحشیگری و جنگطلبی به سربازان بیچاره آمریکایی و تبدیل کردن آنها به حیوانات دست آموز است...
« لرى دارل » جوانى آرمانگرا است که تجربه اى تلخ از شرکت در جنگ جهانى اول دارد و همین موضوع باعث شده تا ارزشهاى اجتماعى و مفهوم موفقیت برایش بی معنی شود . او به دنبال معناى زندگى است ...
قتل مامور ۰۰۹ و جعل یک سری جواهرات، جیمز باند (مور) را به سوی فردی به نام کمال خان رهنمود ساخت. کمال خان و اختاپوس رهبر فرقه اختاپوسها بودند. خان به اختاپوس، که به خاطر نجات پدرش به باند مدیون بود، خیانت کرد. باند و اختاپوس عیله خان متحد شدند. خان قصد داشت تا با انفجاری اتمی در مرکز نیرویهوایی آمریکا در آلمان، باعث خلع سلاح ناتو شده و شوروی کنترل اروپا را در اختیار بگیرد...
سریال تلویزیونی "هواپیماسازان" که در کارخانه هواپیماسازی اسکات فریلونگ می گذرد، به فعالیت های روزمره یک شرکت چند میلیون پوندی و به ویژه جاه طلبی های مدیر عامل بی رحم آن، جان ویلدرز، می پردازد.
آتلانتا، سال 1873. یک روز دیگر شروع می شد (در واقع تشییع جنازه ملانی می باشد)، و اسکارلت مصمم است که رت (کسی که وقت و هزینه زیادی با «بل واتلینگ» صرف کرده است) را باز پس بگیرد. نخست، او به تارا می رود و در تارا با «سو الن» مرافعه می کند. سپس او را به چارلستون می رود، خودش را به مادر و دوستان رت معرفی می کند. اما وقتی او در یک موقعیت به خطر می افتد...