گروهبان "دروگو" به قلعه ای در مرز بیایان و کوهستان فرستاده می شود . ماموریت پادگان ، جلوگیری از حمله احتمالی تارتارها از طرف دیگر بیابان است . برخی افسران مشتاقانه منتظر حمله هستند ، برخی دیگر اعتقادی به آن ندارند و برخی از تهدید مبهم استفاده می کنند تا حرفه کاری خود را به جلو ببرند . اما آنها همه چیز خود را قربانی کرده اند ...
مانو که تازه ده ساله شده، برای اولین بار به مرسیا سفر میکند تا مدتی را با خانواده پدرش بگذراند. او در میان باغهای میوه، دریا، طبیعت و یک خانواده شاد و گرم، اولین عشق خود را پیدا میکند و اولین نشانههای ورود به زندگی بزرگسالی را تجربه میکند.
جوانتکسو، یک جوان نامزد شده، حلقه ازدواج خود را در بدن یک فاحشه گم می کند. صاحب فاحشه خانه، حلقه را پیدا می کند و رقیب او، یک زن فریبکار را برای بررسی اوضاع می فرستد. جوانتکسو و دوستانش سعی می کنند حلقه را پس بگیرند، اما در این راه، با مشکلات و خطرات زیادی روبرو می شوند...
“ریکی” از بیمارستان روانی مرخص می شود.او دقیقا می داند که قصد دارد چه کاری انجام دهد.او می خواهد “ماریا” زنی که یکبار با او رابطه داشته را پیدا کند تا با او ازدواج کند…
فیلم داستان انسانهای بسیاری است که در مادرید سال 1942 زندگی می کنند. قالب اصلی داستان تقابل بین شاعران، کسانی که زیر سلطه سلطنت "فرانکو" قزار دارند، و برندگان جنگ است...
"پاکو" و همسرش "رگولا" در اسپانیا زندگی کرده و وضعیت مالی خوبی ندارند.آنها به عنوان کشاورز برای زمینداری ثروتمند کار می کنند.آنها سه فرزند دارند.هیچکس نمی تواند به مدرسه برود چون ارباب به کار آنها نیاز دارد.وقتی برادر "رگولا" پس از 61 سال از کارش اخراج می شود به خانه آنها می آید و...
هواپیمایی که در معرض تشعشعات قرار گرفته است فرود می آید و زامبی های خون خوار مسلح با چاقو، اسلحه و دندان ظاهر می شوند! آنها در سراسر حومه ایتالیا در حال بریدن، قطعه قطعه کردن و گاز گرفتن هستند...
دسته ای از سارقان از صحنه جرم فرار می کنند و در نهایت به سه گروه تقسیم می شوند. در حالی که پلیس به دنبال آنهاست، یکی از گروه ها به خانه ای حمله می کند و خانواده را گروگان می گیرد...
گروهی از افراد مطرود با پس زمینه ها و ملیتهای مختلف مجبور می شوند در یک عملیات حفاری در آمریکای جنوبی کار کنند.وقتی آتش کنترل همه چیز را به هم می زند،چهار تن از آنها فرصت آنرا بدست می آورند تا با انتقال شش جعبه دینامیت از میان جنگل پول زیادی بدست بیاورند...
هنگامی که پسرخوانده جنایتکار سانفرانسیسکو اجازه میخواهد تا «تجارت» را ترک کند، دون آنتونیو با اکراه موافقت میکند. چنین رفتاری توسط هر یک از آنها نقض قانون است و جنگ خونین اوباش آغاز می شود...
مردی سرگردان و ماهر در مبارزه با مشت، همراه با مردی مسلح و بیرحم که به عنوان دلال زنان نیز کار میکرد، به کودکی یاری رساندند تا به حق قانونی خود یعنی ارثیه برسد.
سه داستان جداگانه به این موضوع میپردازند که چگونه شرایط عادی به خشونت تبدیل میشوند. نمونهها شامل ترس پدری مشهور از ازدواج دخترش با یک افسر آمریکایی و حس فریبخوردگی شوهری خیانتکار پس از کشف خیانت همسرش هستند.