مراسم ” امی اواردز ” همه ساله در آمریکا با هدف معرفی و تقدیر از هنرمندان و آثار برتر سینمایی و تلویزیونی ، در آمریکا برگزار میشود . طی این مراسم فیلم ها و سریال های تلویزیونی از تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۱۴ تا ۳۱ می ۲۰۱۵ بررسی شد و به بهترین ها جوایز نفیسی اهدا گردید .
به دليل بارش فراوان باران و سرايز شدن سيلاب ها، شهري کوچک در ايالت اينديانا به زير آب فرو خواهد رفت. تلاش براي تخليه ي ساکنان آغاز مي شود و «تام» (اسليتر)، به اتفاق عمويش، «چارلي» (آسنر)، مأمور جمع آوري پول هاي بانک ها در سطح شهر مي شوند تا آن ها را به جاي امني منتقل کنند. اما عده اي سارق که سردسته ي آنان «جيم» (فريمن) نام دارد، نقشه ي سرقت پول ها را مي کشند...
در سال ۱۹۹۵ «مارتي مک فلاي» يک نامه از دوست خود «دکتر امت براون» دريافت ميکند، و محتويات نامه به مارتي کمک ميکند که ماشين زمان را پيدا کند. مارتي با استفاده از ماشين زمان به غرب قديم ميرود و توجه ميشود که دوستش به دست ارازل و اوباش افتاده است و ...
داستان قلعهای در آسمان از ماجراهای گالیور الهام گرفته و سومین کار هایائو میازاکی، انیمیشنساز ژاپنی است که در ژاپن و امریکا با استقبال خوبی روبرو شد. لاپوتا، قلعه فوق پیشرفتهای که صدها سال در آسمانها شناور است و توسط رباتها محافظت میشود، از سوی افراد ارتش و برخی سودجویان در جستجوی قدرت، مورد حمله قرار میگیرد...
یک که زن بعنوان نگهبان در مرکز تحقیقات کشاورزی کار می کند، خود و همکار سابقش را در برابر دوستان سابقشان می بیند که باید از خود دفاع کنند تا زنده بمانند...
داستان واقعی “کریستوفر بویس”، یک جوان آمریکایی که شغلش به عنوان محافظ اسناد حساس ایمانش نسبت به کشور را از بین برده و او را تبدیل به جاسوس شوروی سابق می کند…
واشينگتن. «چنس» (سلرز)، مرد ميان سال بي سواد و نادان، مدتهاست که عنوان باغبان در خانه ي ارباب پيرش زندگي مي کند و تنها از طريق تلويزيون با دنياي خارج ارتباط دارد. پس از مرگ پيرمرد، او مجبور به ترک خانه مي شود و خيلي زود به خانه ي سياستمدار ثروتمندي به نام «بنجامين راند» (داگلاس) راه پيدا مي کند...
یک بازرس بهداشت دولتی اعزام میشود تا خسارتی را که یک شرکت چوببری به بخشهایی از جنگلی که بومیان آمریکایی ادعای مالکیت آن را دارند، ارزیابی کند، و با وحشت واقعی ویرانکننده در جنگل روبرو میشود...
با روحیه "این یک زندگی شگفت انگیز است" (1946)، یک زن جوان باید رویای خود را رها کند و در زادگاه کوچک خود به عنوان رئیس تجارت ساختمان و وام خانواده اش بماند.
هالیوود، سال 1938. «تاد هکت» (آترتن) که در دانشگاه ییل نقاشی خوانده به گروهی می پیوندد که آماده ی کار برای یک طراح صحنه به نام «کلود استی» (دیسارت) هستند. او به دختری در همسایگی به نام «فی» (بلک) – بازیگر سیاهی لشکر ولی خوش آتیه – علاقه مند می شود و می کوشد تا به او در کارش کمک کند.
مردی به امید درمان تشنجهای خشونتآمیز خود، موافقت میکند که مجموعهای از میکروکامپیوترهای آزمایشی را در مغزش قرار دهد، اما ناخواسته متوجه میشود که خشونت اکنون پاسخی لذتبخش به مغز او ایجاد میکند.
"هربرت باک" رئیس یکی از بخشهای یک بیمارستان بزرگ است. همسرش او را ترک کرده و هر دو فرزندش او را طرد کرده اند. وقتی بیماران از درمان اشتباهی که بیمارستان به آنها می دهد می میرند او به فکر خودکشی می افتد، اما...
یک آدمکش دولتی پس از اینکه توسط کارفرمایش مورد خیانت و قتل قرار میگیرد، به عنوان یک هلاسپاون (موجودی از نسل هل) زنده میشود و مجبور میشود به عنوان رهبر بیمیل ارتش هل عمل کند.