سیمون، یک پلیس با عقاید محافظهکار، به یک گروه فمینیستی نفوذ میکند. اما هویت پنهان او در خطر لو رفتن است. سیمون برای منحرف کردن توجه و رهایی از این وضعیت بد...
پرترهای از یک خانواده تونسی که اوایل دهه ۱۹۹۰ در فرانسه زندگی میکنند؛ زمانی که متوجه میشوند صاحبخانهشان میخواهد آپارتمان خود را ظرف چند ماه پس بگیرد.
تونی، مادری تنها، پنج فرزندش را بزرگ میکند. این وظیفه، همچون شغلی تماموقت، وقت او را پر میکند. او علاوه بر این به آوازخوانی مشغول است و بیست سال پیش، آهنگی موفق را روانه بازار کرده بود. اکنون که دو فرزند ارشدش آماده رفتن به دانشگاه میشوند، تونی با این پرسش روبروست که پس از ترک خانه توسط تمامی فرزندانش، چه خواهد کرد؟
«آناتومی یک سقوط» زنی به نام ساندرا با بازی «ساندرا هولر» که یک نویسنده آلمانی است، همسر فرانسویاش ساموئل و پسر ۱۱ سالهشان دنیل را دنبال میکند که در شهری دورافتاده در رشتهکوههای آلپ فرانسه زندگی میکنند. وقتی جسد بیجان ساموئل کنار کلبه آنها و روی برف کشف میشود، پلیس باید روشن کند که آیا این مرد دست به خودکشی زده یا به قتل رسیده.
الویس تنها روی نیمکتی در پاریس نشسته است. او نمی تواند به خاطر بیاورد که کیست، از کجا آمده است یا چگونه به اینجا رسیده . بنابراین، او تحقیقات خندهداری را در مورد زندگی خود آغاز میکند. این فراموشی ممکن است به او در یافتن عشق و کشف مجدد زندگی خود کمک کند...
تعدادی از دوستان یک ایستگاه رادیویی مجانی از خانه خود در دهه 1980 در روستایی در فرانسه پخش کردند. پس از اینکه یکی از آنها برای خدمت سربازی به برلین فراخوانده می شود، او شدیداً می خواهد با دوستانش به پخش برنامه ادامه دهد...
یک زن بیوه به نام بئاتریس با خانواده اش زندگی می کند. هنگامی که او با مختار، معلمی که به طور غیرقانونی به اروپا فرار کرده بود، آشنا می شود، زندگی و اعتقاداتش رو به ویرانی می رود...
خدیجه 58 ساله پس از یک روز طولانی در محل کار، شب دیروقت در مترو به خواب می رود. هنگامی که در ایستگاه پایانی از خواب بیدار می شود، چاره ای جز ادامه راه خود به سمت خانه ندارد. این سفر شبانه او را وادار می کند که از ساکنان دیگر شب کمک بخواهد و ...
در خیابانهای پاریس، جاست آخرین خاطره افرادی را که فقط خودش میتواند ببیند، جمعآوری میکند، قبل از اینکه به آنها در زندگی پس از مرگ کمک کند. جاست یک روح است. اما یک روز آگاته او را می شناسد. وقتی زنده بود او را می شناخت.
در سال 1962 هائیتی، مردی از دنیای مردگان بازگردانده شد تا در مزرعه نیشکر کار کند. سالها بعد، یک نوجوان این راز خانوادگی را به دوستانش میگوید، و باعث می شود یکی از آنها اقدامی غیر قابل بازگشت انجام دهد ...