در دوران بعد از جنگ جهانی دوم در شانگهای، مهاجران غربی در هتل والدورف نگه داشته شده اند. کمونیست ها عقیده دارند که یک جاسوس در بین آن هاست و تا زمان شناسایی این جاسوس آن ها زندانی خواهند بود. برخی از زندانیان قصد دارند بازجویان و نگهبانان را گول بزنند و فرار کنند...
مارک فالون، یک قمارباز کارت، در سال 1854 در میسیسیپی، گردنبند الماس لوران دورو جوان، یک میراث خانوادگی را میبرد که در نهایت هم خوشبختی و هم تراژدی را برای او به ارمغان میآورد...
پس از جنگ جهانی دوم، یک کاپیتان آمریکایی به سنگاپور باز میگردد تا مرواریدهای پنهان خود را پیدا کند و نامزد گمشدهاش را که اکنون دچار فراموشی شده است، پیدا میکند...
نیل و پدرو بین چانگ کینگ و کلکته با هواپیما بار جابجا می کنند. هنگامی که دوستشان بیل به قتل می رسد ، آنها شروع به تحقیق می کنند. نیل با نامزد بیل، ویرجینیا ملاقات می کند و به یک نقشه عمیق تر مشکوک می شود و در عین حال عاشق دلبری های او می شود...
داستان کالیفرنیا از قطار واگنی که مهاجران را به این سرزمین آورد، تا تب طلایی که ثروت و ماجراجویی را به همراه داشت، و شخصیت های شرور و قهرمان که در این راه نقش داشتند را به تصویر می کشد.
"استفن نیل" پس از دو سال از آسایشگاه روانی آزاد شده و پا در انگلیس دوران جنگ جهانی دوم می شود.در راه بازگشت به لندن او وارد یک حلقه خطرناک جاسوسان آلمانی شده و تلاش می کند آنها را متوقف سازد...
« هنرى مورگان » ( کرگار ) ، دزد دریایى بىرحمى است که فرماندارى جاماییکا را با همراهى « جیمز وارینگ » ( پاور ) در دست مىگیرد. اما « مورگان » براى در پیش گرفتن راه راست با مقاومت برخى از همدستان سابقش ( کویین و ساندرز ) روبهرو مىشود.
داستان زندگی پل کوسترر، ترانه سرا سال های دهه 90 میلادی،که کارش را تغییر میدهد و کارهای هنری در کارناوال انجام میدهد .پس از چندی دوباره شعر مینوسد که باعث می شود ...
ملکه ى انگلستان ، « الیزابت اول » ( رابسن ) به شجاعترین و پرافتخارترین ناخداى نیروى دریایى خود ، « جفرى تورپ » ( فلین ) ، مأموریت میدهد تا وارد عمل شود و اسپانیایی ها را از تعرض باز دارد.
قهرمان جنگ جهانی اول “دیک کورتنی” همیشه رهبری مافوقهای خود را به سخری می گیرد اما پس از مدتی به فرماندهی اسکادران منصوب شده و درسهای سختی در مورد فرستادن زیردستان خود به آغوش مرگ را می آموزد…
هنگام اسارت « ريچارد شيردل » ( هانتر ) به دست اتريشیها ، شاهزاده ى خبيث ، « جان » ( رينز ) خود را فرمانرواى انگلستان اعلام میكند. شواليه اى به نام « رابين هود » ( فلين ) حاضر نمیشود تن به حكومت او بدهد و با يارانش در جنگل شروود عليه شاه غاصب و عمالش شورش میكند.