زندگی یک گوینده جدی اخبار تلویزیون وقتی با طرفدار سرسخت و سختکوش پسرک آشنا میشود، تغییر میکند. همانطور که او داستانهای مثبت تعطیلات را میپذیرد، عشق شکوفا میشود - اما یک فرصت شغلی او را مجبور میکند بین جاهطلبی و عشق یکی را انتخاب کند.
یک پدر مطلقه با اکراه به خاطر فرزندانش به جشن کریسمس همسر سابقش در آتلانتا میپیوندد و به طور غیرمنتظرهای با کسی آشنا میشود که ممکن است به او کمک کند دوباره به عشق ایمان بیاورد.
جکسون به ایتالیا نقل مکان میکند تا به دخترش نزدیکتر باشد، اما یک برخورد تصادفی با گابریلا، صاحب یک کافه، و دخالت دوستانش، ممکن است به یک شانس دوباره برای عشق منجر شود.
جرمی پس از سالها دوری، برای اجرای کنسرت با گروهش به خانه بازمیگردد. در آنجا، از او دعوت می شودتا رهبری بخش موسیقی جشن کریسمس سالانه کلیسای محلی خود را بر عهده بگیرد. این امر باعث می شودکه درگیری و عشق قدیمی او با ویلو، دختر کشیش، دوباره زنده شود...
فرشته جدید آر.جی. به عنوان یک غریبه به زمین بازمی گردد و این شانس را دارد که به خواهرانش کمک کند تا با هم آشتی کنند، کاری که در طول عمرش انجام نداده است...
مردی پس از یک عمر زندگی پر دردسر ، این شانس را دارد که با محبت و حمایت خانواده اش همه چیز را تغییر دهد. همچنان که او سعی می کند درست عمل کند، می بیند که در حال بازگشت به مکان تاریکی است که ...
وقتی رویاهای آزاردهنده یک کارآگاه قتل شباهت هایی را با تحقیقات در حال انجام آشکار می کند، او باید هر کاری که لازم است برای کشف ارتباط خود با قتل های وحشیانه انجام دهد...
هنگامی که یک طراح ویترین فروشگاه بزرگ بوستون به شهر کانکتیکات خانواده اش سفر می کند تا به طراحی رقص شب کریسمس جشنواره دانه های برف سالانه خود کمک کند، جرقه ها به پرواز در می آیند و باید با نوه سرسخت اما فداکار بنیانگذاران جشنواره کار کنند.
«دن میل مان» جوان ورزشکاری است که برای شرکت در مسابقات قهرمانی کشور،تمرین می کند. با توجه به قابلیت بدنی بالا و ظاهر جوانی که دارد غرور زیادی در او دیده می شود. این وضعیت ادامه دارد تا اینکه”دن” با پیرمردی در پمپ بنزین ملاقات می کند. پیرمرد در خلال مدتی طولانی، آنچه را که باید در پی آن باشد ،به او می آموزد و …
وکاس و ناثان اسکات، دو برادر ناتنی، در شهر کوچک و پرهیاهوی تری هیل، کارولینای شمالی، زندگی میکنند. آنها در زمین بسکتبال و در میان دوستانشان با هم رقابت میکنند و گاهی اوقات با هم اختلاف نظر دارند.
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...
داستان زندگی یک پسر سیاه پوست ۱۳ ساله آمریکایی است که در محله بروکلین نیویورک زندگی میکند. داستان این سریال بر اساس زندگی واقعی "کریس راک" کمدین معروف آمریکایی نوشته شده است. "کریس" نوجوانی است با کلکسیونی از آرزوها و رویاها که بایستی از بردار کوچکتر خود مراقبت کند چرا که پدر و مادر او در بخش اورژانس کار میکنند.او می کوشد تا با وجود همه مشکلات دنیای خود را بسازد. در کنار او دوستان دیگری هم هستند که گاه در پیشبرد رویاهای دیوانه وار "کریس" به او کمک می کنند و گاه مزاحم پیشرفتش می شوند. داستان سریال خطی و ساده همراه با طنز ویژه سیاهان است. این سریال محصول سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ است و توانست با امتیاز ۸٫۱ به کار خود پایان دهد.