پل بلارت (کوین جیمز) پلیس فروشگاه به همایش اتحادیۀ صنفی نگهبانان امنیتی برای سخنرانی در لاس وگاس دعوت شده اما یک گروه از دزدان حرفهای با اجاره کردن سوئیت مجلل هتل قصد دارند تمام آثار هنری باارزش آنجا را بدزدند و به خارج از کشور منتقل کنند. مایا ( راینی رودریگز) دختر پل بلارت وقتی به طور اتفاقی پا به سوئیت دزدان میگذارد آنها او را بازداشت کرده و گروگان میگیرند. اکنون پل می بایست هر طور شده به کمک دخترش برود و آثار هنری را از دست سارقان نجات دهد.
ماری تصمیم میگیرد تا برای نخستین بار پس از چهل و پنج سال، پیاده مسیر هشتاد مایلی را طی کند و به ساحل ایالت اورگن برود تا اقیانوسی را که در گذشته با آن خاطرات بسیاری دارد، از نو تجربه کند.
نِد ، مرد جوانی است که به دلیل خرید و فروش مواد مخدر به زندان افتاده. وی بعد از تحمل مدتی بودن در زندان به دلیل رفتار خوبش از زندان آزاد می شود و سراغ زندگی ایی که داشته می رود. اما این زندگی دستخوش تغییرات بسیاری شده؛ دوست دختر نِد او را ترک کرده و حالا هیچ چیز برای نِد باقی نمانده است. نِد که حالا بیکار و بی خانمان شده، تصمیم می گیرد تا نزد ۳ خواهرش برود تا مدتی را با آنها زندگی کند اما ورود نِد به زندگی خواهرانش مشکلاتی را پدید می آورد و…
داستان فیلم که بر اساس کتابی از "ربکا میلر" ساخته شده که درباره یک زن مسن و وظیفه شناس است که شوهرش به زن جوانی علاقمند شده و بنابراین او را رها می کند و این باعث می شود این زن وارد یک بحران عصبی شدید شود …
یک مرکز خرید توسط گروهی از سارقان تصرف می شود و تنها نگهبان این مرکز که «پل بلارت» نام دارد و بشدت ماموری وظیفه شناس است ، باید با این گروه مقابله کند و…
مردی جوان که دچار افسردگی است، با خاطرات فراموشنشدنی دوستدخترش که ده سال قبل در حادثه قطار جان باخته، دستوپنجه نرم میکند و در تلاش است تا از این خاطرات رها شده و به زندگی خود ادامه دهد.
دو هم اتاقی که یکی از آنها پولی که برای اجاره خانه جمع کرده بودند واسه یه هرزه فیلیپینی خرج میکند و دوستش الکس که عشق بازی های ویدیوئی است باید مکانی دیگر برای اسکان خود پیدا کند…
داستان در مورد زن و شوهری است که در یک سوئیت در لاس وگاس زندگی می کنند. در فلشبک ها، می بینیم که شوهر یک نابغه کامپیوتر است و زن هم یک رقصنده در کلوب ها می باشد و...
«شارون پوگ» (لوپز)، مأمور پليس، گذشته ي پر درد و رنجش را با چنان خشمي پنهان کرده که ناخودآگاه بر اجراي مأموريت هايش در يکي از خشن ترين منطقه هاي شيکاگو تأثير گذاشته است. تا اين که وقتي در يک درگيري «کچ لمبرت» (کاويزل) او را از مرگ نجان مي دهد، تغيير و تحول مثبتي در زندگي اش رخ مي دهد...
کیت و کیم لوسیر زوجی هستند که فرزندی ندارند و سرپرستی بریتانی، یک کودک سه ماهه، را به عهده میگیرند. اما در میانه روند پذیرش سرپرستی، کیم بر اثر سرطان میمیرد و کیت را تنها میگذارد تا به تنهایی برای حضانت بریتانی بجنگد.
در دهه 1950 ماساچوست ، یک زن سیاه پوست ثروتمند که با یک ژولیده سفید فقیر درگیر می شود ، در مورد تاریخچه خانوادگی خود می آموزد. این داستان ها حول پیچیدگی های نژادی و طبقاتی ازدواج های نژادی و مبتنی بر طبقاتی می چرخند....
ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
الهام گرفته از وقایع واقعی. پس از اینکه پتی جانسون فرزند مردهای به دنیا میآورد، او و همسرش سعی میکنند این فاجعه را فراموش کنند. آنها به خانه جدیدی نقل مکان میکنند، اما تعدادی پدیدههای ماوراء طبیعی که در آنجا رخ میدهد، آنها را به این باور میرساند که خانه تسخیر شده است. پتی به یک روشنبین شهر مراجعه میکند که شک او را در مورد فعالیتهای شبحآلود تأیید مینماید. خانه تسخیر شده است.