راجر، پسری جوان، از خدا برای داشتن یک خانواده واقعی و پیروزی برای تیم بسکتبال مورد علاقهاش التماس میکند. در کمال تعجب، چند فرشته فرود می آیند و تصمیم می گیرند به او کمک کنند تا آرزوهای او را برآورده کند...
فیلم داستان شش شهروند به پیش زمینه های متفاوت است که زندگیشان در لس آنجلس به هم پیوند می خورد.در مرکر فیلم دوستی دو مرد از نژاد و طبقه های اجتماعی مختلف قرار دارد...
سروان جیک گرافتن (جانسن)، خلبان نیروی دریائی امریکا پس از مرگ مورگان مکفرسن (ریچ)، هم پروازش، بر اثر مأموریتی بد برنامهریزی شده، بر روی یک ناو هواپیمابر مستقر شده است. ̎گرافتن که به وضعیت نظامی فعلی بدبین شده، معتقد است که اگر بر جای سیاستمدارها، ادارهٔ جنگ را به دست سربازان بسپارند، پیروزی، قریبالوقوع و قطعی خواهد بود. ورجیل کول (دافو)، خلبانی بسیار با اعتماد به نفس نیز با او هم عقیده است. این دو به اتفاق، یک بمبافکن ۶ـA معروف به "مزاحم" را به پرواز در میآورند تا در مأموریتی غیر مجاز، هانوی را بمباران کنند....
لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هريگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در ميانه ي زدو خورد شديد بين دارو دسته ي قاچاقچي هاي جاماييکايي و کلمبيايي گير افتاده اند. هنگام درگيري با دارو دسته ي کلمبيايي ها، موجود مرموزي وارد صحنه مي شود و قاچاقچي ها را قتل عام مي کند. جاماييکايي ها با استفاده از اين فرصت، به رئيس قاچاقچي هاي کلمبيايي حمله مي کنند ولي آنان نيز به دست آن موجود نيمه نامرئي به قتل مي رسند...
لس آنجلس. «مارتين ريگز» ( گيبسن ) و «راجر مرتو» ( گلاور ) موفق نمي شوند يک رابط قاچاق را دستگير کنند و به جاي تنبيه، رئيس شان آن دو را مأمور مراقبت از «ليوگتس» ( پشي ) مي کند؛ حسابداري که مبلغ قابل توجهي از يک کارتل مواد مخدر اختلاس کرده و مي خواهد عليه آنان شهادت بدهد.
يکي از کهنه سربازهاي جنگ ويتنام به نام «مارتين ريگز» ( گيبسن ) که به دليل تجربه هايش در نيروهاي ويژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان همکار کارآگاه پليس، «راجر مرتو» ( گلاور )، انتخاب مي شود. تعدادي مزدور که قبلا در جنگ ويتنام جنگيده بودند، به رهبري «ژنرال مک آليستر» ( رايان ) و «جاشوآ» ( بيوزي )، در فکر فروش محموله اي از هرويين به يک قاچاقچي هستند و حالا «ريگز» و «مرتو» به مبارزه با اين دارودسته مي پردازند.
در سال 1880،چهار مرد که با هم سفر می کنند وارد شهر "سیلورادو" می شوند.آنها که به همراه هم خطرات زیادی را پشت سر گذاشته اند،با تبهکاران شهر جنگیده و در نهایت آرامش و ثبات را به شهر باز می گردانند...
در دست شویی ایستگاه قطار، یک پسر بچه ی ایمیش به نام «ساموئل» (هاس)، شاهد قتل یک مأمور پلیس می شود. «جان بوک» (فورد)، مأمور رسیدگی پرونده، از طریق او می فهمد که قاتل ها مأموران پلیس بوده اند و در درگیری با آنان زخمی می شود. حالا «جان» برای حفظ جان پسر و مادرش، «ریچل» (مگیلیس)، آنان را به روستایشان در پنسیلوانیا می برد …
در فیلم جومانجی: مرحله بعدی، مشاهده میکنیم که اسپنسر بازی جومانجی را تعمیر میکند اما ناپدید شده و دوستانش هم دوباره به بازی منتقل میشوند. البته اینبار بازی ایراداتی پیدا کرده و شخصیتهای جدید، در نقش برخی از شخصیتهای قدیمی ظاهر میشوند.
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...
“هدف انسانی ” محصول سال ۲۰۱۰ و شبکه “فاکس” می باشد . “کریستوفر چنس” متخصص امور امنیتی، محافظ و کارآگاهی خصوصی می باشد ، که با قرار دادن خود به عنوان سپر انسانی از مشتریان خود در مقابل ترور محافظت می کند. او به طور محسوس یا غیر محسوس مشتریان خود را که قرار است هدف ترور قرار بگیرند دنبال کرده و یا خود را در موقعیت آنها قرار می دهد و در لحظه ترور با زیرکی وارد عمل می شود و فرد یا افراد اجیر شده را از میان برمی دارد. او با دفتری خصوصی که توسط همکارش “وینستن” اداره می شود همکاری می کند، و فردی مرموز و زیرک به نام ” گوررو ” با هنرنمایی” جکی ارل هیلی” نیز برای یافتن افرادی که در پشت پرده این ترور ها قرار دارند به او کمک می نماید. “کریستوفر چنس” با بازی “مارک ولی” مهارت “جک بائر”(۲۴) ، شوخ طبعی “جفری داناوان” (Burn Notice )و خوش تیپی ” جیمز باند ” را یکجا دارد…
استانی درمورد دو تفنگدار بازنشسته اهل تگزاس به نامهای Augustus (Gus) McCrae و Woodrow Call که تصمیم می گیرند سفر دشوار و پر مخاطره ای را برای بردن یک گله گاو از جنوب به مونتانا آغاز کنند...