امیلی میدلتون در آستانه ی تعطیلات توسط دوسـت پسرش غال گذاشته می شود و برخلاف میلش مجبور می شود برای مسافرت مادرش لیندا را با خودش به جنوب آمریکا ببرد. این دو که هم چون دو قطب متضاد هستند، بزودی می بایست با یکدیگر در فراری حماسی از داخل جنگل های خطرناک همکاری کنند تا زنده بمانند…
آینده کره زمین توسط موجوداتی هیولا شکل که به «فرشته» معروف هستند، تهدید می شود. یک سازمان امنیتی بنام NERV برای مقابله با این تهدید گروهی از خلبانان جوان را به کار گرفته است...
آشفتگی سیاسی یک دیکتاتور انگلیسی کارائیبی را مجبور به فرار از کشور خود می کند ، او به دنبال یک سر پناه برای خودش می رود تا اینکه توسط یک دختر نوجوان در حومه شهر آمریكا پناه می گیرد و به نوجوانان آموزش می دهد كه چگونه شروع به انقلاب و سرنگونی "دختران بدجنس"دبیرستان کنند ...
مرد 40 ساله ای هنگامی که همسرش باردار می شود، متوجه میشود که باید زندگی خود را تغییر دهد. این مرد در حال حاضر دارای یک دختر از اولین ازدواج خود است که که به ندرت او را می بیند و...
«رابرت لانگون» که متخصص رمزگشایی از نوشته ها و تصاویر عهد کهن است، متوجه خطری میشود که واتیکان و کل جهان را تهدید میکند. او پس از ناپدید شدن چند کاردینال، راهی شهر رم میشود تا با عوامل منفی فیلم که قصد نابودی زمین را دارند، مبارزه کند...
«کریستین» (انجلینا جولی) وقتی از سر کار باز می گردد متوجه می شود پسر کوچکش گم شده است. ماه ها تلاش بی وقفه ی کریستین برای یافتن فرزندش به نتیجه ای نمی رسد چرا که پلیس لس انجلس ان چنان که باید به وظیفه اش عمل نمی کند. پس از مدت ها جست و جو پلیس پسر کریستین را به او باز می گرداند. اما کریستین نمی تواند باور کند که این پسر واقعی او باشد، او فکر می کند پلیس بچه ای عوضی به او بازگردانده است و در این میان هیچ کس حرف های کریستین را باور ندارد و به او کمک نمی کند...
«شارون پوگ» (لوپز)، مأمور پليس، گذشته ي پر درد و رنجش را با چنان خشمي پنهان کرده که ناخودآگاه بر اجراي مأموريت هايش در يکي از خشن ترين منطقه هاي شيکاگو تأثير گذاشته است. تا اين که وقتي در يک درگيري «کچ لمبرت» (کاويزل) او را از مرگ نجان مي دهد، تغيير و تحول مثبتي در زندگي اش رخ مي دهد...
«ناتالي» (دياز)،«ديلن» (باريمور) و «الکس» (ليو)، براي مردي به نام «چارلي» (با صداي فورسايت) کار مي کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمي کند. در مأموريت اين بار، «اريک ناکس» (راکول)، يکي از نوابغ فن آوري هاي الکترونيک ربوده شده و «راجر کوروين» اهريمني (کوري) مظنون شماره ي يک تلقي مي شود...
فرشته ای که مآمور هدایت ارواح مردگان پس از مرگ آنهاست (نیکلاس کیج)، به اقتضای وظیفه اش، با آدم*ها و زندگی آنها آشنا می*شود. زندگی آدم*ها روی زمین برای او موضوع جالبی بوده تا اینکه عاشق دختر پزشکی می*شود (مگ رایان) که به خاطر فوت بیمارش در حین عمل جراحی قلب، متآثر شده و روی پلکان بیمارستان محل کارش، گریه می*کند. علاقه به آن دختر و اشتیاق برای درک احساس او و آدم*های دیگر نسبت به زندگی و کشف علت علاقهء آنها به زندگی زمینی،
سالها پیش کشتی آنجلیکا با محمولهٔ ارزشمندی از طلا و نقره در دریا غرق شدهاست. احمد بیک موفق میشود محل غرقشدن کشتی را بیابد و در پی خارج ساختن گنجینهٔ آن برآید. او برای این کار با پسر حاکم شیراز و به شرط تقسیم غنایم عازم محل غرق کشتی آنجلیکا میشود اما پسر حاکم درصدد تصاحب تمام گنجینه برای خود برمیآید غافل از اینکه انگلیسیهای حاضر در جزیره که از ماجرا باخبر شدهاند نیز تصمیم مشابهی را برای خود دارند.
وقتی خانم ترمین به طرز اسرارآمیزی توسط گاز مسموم می شود، راننده آمبولانس فرانک جاسپ با دخترخوانده او دایان برخورد کرده و به سرعت به او علاقه مند می شود.تحت تاثیر نفوذ دایان او تبدیل به راننده ترمین شده ...
یک جراح با استعداد اما متکبر و مغرور که پس از حادثه ای ناگوار شغلش را از دست می دهد، راه تازه ای را پیش روی زندگی اش می بیند. او توسط یک جادوگر آموزش می بیند تا از دنیا در برابر افراد شرور محافظت کند...
داستان این فیلم در مورد یک سرباز است که تازه به خانه برگشت است و متوجه میشود که خواهرش و دخترجوان او در دردسر افتاده اند و او باید با یک قاچاقچی خطرناک مواد مخدر و همچنین ریس پلیس فاسد آنجا درگیر شود ...
یک مامور FBI بر اثر یک حادثه هیچ چیز را به یاد نمی آورد و حتی خودش را هم نمی شناسد. او در راه دنبال کردن سرنخ های به دست آمده برای شناختن خود، درگیر خلافهای مافیای روسی میشود و...
شفق (فرهاد قائمیان) یکی از اعضای گروه سیاسی که اوائل انقلاب از ایران خارج شده، پس از سالها تصمیم میگیرد برای دیدن دخترش ارغوان (خزر معصومی) که دانشجوی دانشکده جنگلداری است مخفیانه به ایران بازگردد. یکی از مأمورین امنیتی به نام هوشنگ (حمید فرخ نژاد) به عنوان دانشجو وارد دانشکده میشود و از امکانات مدرن امنیتی استفاده میکند تا با کنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در این میان بین او و ارغوان رابطهای عاطفی بوجود میآید…
مارگارت خمفریز کارمند تامین اجتماعی در انگلستان یک روز با شارلوت کوپر مواجه میشود که مدعی است سالها پیش به استرالیا فرستاده شده و از مارگارت میخواهد که مادرش را در اینجا پیدا کند. پس از اقدام مارگارت، این مادر و دختر به هم میرسند و در کنار هم آرام میگیرند. مارگارت تصمیم میگیرد در مورد نمونههای مشابه تحقیقی انجام دهد و به زودی متوجه میشود که چند دهه قبل طبق توافقی که میان دولت انگلستان و استرالیا انجام شده بود، بچههای بی سرپرست یا بچههایی با خانوادههای مشکل دار از انگلستان اخراج و به استرالیا فرستاده شدهاند. شارلوت تصمیم میگیرد این موضوع را با جدیت بیشتری دنبال کند و...
داستان فیلم درباره مسیر متفاوت دو مرد برای پیدا کردن عشق است."ژان اولاف" وقتی برای اولین بار "Orange Girl" را می بیند، احساس می کند عشق زندگی خود را پیدا کرده اما...
در یکی از بمبارانهای جنوب کشور در جریان جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام «باشو» که ویرانی خانه و خانواده خود را بهچشم دیده، خود را به کامیونی در حالِ کوچ میاندازد و در آن خوابش میبرد و زمانی که چشم میگشاید، کامیون به شمال کشور رسیده است. او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راهسازی است، میگریزد و در آن سوی جنگل، به مزرعه زنی به نام «ناییجان» میرسد و…