اطلاعیه
کاربر عزیز
توجه فرمایید: امروز آخرین فرصت استفاده از کد تخفیف پاییزی است؛ این آخرین تخفیف پیش از افزایش قیمت خواهد بود.
پیشنهاد میکنیم با استفاده از کد
paeez
همین امروز خرید خود را انجام دهید تا از افزایش قیمت جلوگیری کنید.
مدیریت نایت مووی
Anime | Watched & Watching Plan ( ساخته شده توسط ABMarvi )
آساکوسا میدوری قصد ساخته انیمه داره، ولی اون برای برداشتن قدم های اول اینکار زیادی ناامیده. تا اینکه اون یک روز به طور اتفاقی با میزوساکی سوبامه، یه دختر اجتماعی آینده دار که آرزوی انیماتور شدن داره آشنا میشه. اونها به همراه دوست پول پرستشون، کاناموری سایاکا، کم کم برای تبدیل «دنیای خارق العاده ـشون از رویا به واقعیت قدم برمیدارند!
“محموت” پاشای (پاشا : عنوان نظامی، سیاسی) جوانی ست که در کنسولگری ترکیه مشغول به خدمت است. با از هم پاشیدن کنسولگری ترکیه ابرهای جنگ بر آسمان کشور محموت سایه می اندازد و او به دنبال حاکم کردن و برگرداندن صلح در وطن خود شروع به گام برداشتن می کند. محموت در راه برقراری صلح در کشور ترکیه، با دشمنان و دوستان جدیدی آشنا می شود و حال باید دید که کدام سوی میدان بر دیگری فائق خواهد آمد و محموت چگونه به صلحی که آرزویش را دارد دست می یابد.
کازوما ساتو پس از یک تصادف رانندگی، به دنیای فانتزی منتقل می شود. او با الهه ای به نام آکوا همراه می شود که می خواهد بسیاری از مشکلات این دنیا را حل کند. کازوما فقط می خواهد در آرامش زندگی کند، اما آکوا او را به ماجراجویی می کشاند.
داستان انیمه Hibike! Euphonium در مورد گروه موسیقی که همیشه بدنبال رقابت با گروهای موسیقی است که اما با یسری بدشانسی هایی رو به رو میشن و نمیتونن در مسابقات مقامی بدست بیارن ولی با اضافه شدن یه دانش اموز جدید به گروه موسیقی، تیم دوباره به روزهای اول خودش برمیگرده و پیشرفت میکنن و هر روز برای بهتر شدن تلاش میکنن و ماجراهای هیجان انگیزی رو سپری میکنن....
یونا تنها شاهدخت یک پادشاهی بزرگ است، اون تحت مراقبت شدید پدر پیرش هست و توسط دوست دوران بچگی و محافظش هاک ازش محافظت می شه. هرچند، سرنوشت اون در تولد ۱۶ سالگیش وقتی پسر عموی دوست داشتنیش سوو وون پدرشُ می کشه تا تاج و تختُ به چنگ بیاره عوض می شه. اون قلعه رو با هاک به مقصد سرزمین مادری هاک ترک می کند و زندگی جدیدش را شروع می کند.
Rei Kiriyama یه پسر ۱۷ ساله ـست که تازگیا زده تو خط تنها زندگی کردن و با پولی که به عنوان یه بازیکن حرفهای شوگی میگیره، امرار معاش میکنه. با وجود این استقلال مالی هنوز به استقلال عاطفی نرسیده و همین مشکل زندگی روزانه ـشُ مداوما تحت تاثیر قرار میده. رابطه ـش با خونواده ـش تیره و تار شده و نمیتونه درست و حسابی با هممدرسهای هاش تعامل داشته باشه.توی همین هیری ویری کارش با شیب ملایم وارد رکود میشه و قوز بالا قور انتظارات با توجه به پنجم شدنش تو دوره راهنمایی ازش بالاست ولی دچار نوساناتی میشه و پیشرفتش متوقف میشه.
داستان در مورد اینده ای نه چندان دور است متعلق به زمانی است که که سیستم اندروید به صورت انسانی با احساسات و توانایی های خاص است که به مردم برای راحت تر شدن زندگی شون بهشون کمک میکن ولی این تکنولوژی اون قدر پیش میره که زندگی مردم بهش وابسته میشه و بعد این سیسستم عامل دست به شورش میزنه و دنیا رو میخواد تصاحب کنه ولی در این میان هنوز بعضی از این روبات ها دلشون نمیخواد که ادمها ازاری برسونن و تصمیم میگرن که با این شورش مقابله کنن...
در جهانه پس از مرگ فرشتگان برای سرنوشت و آیندشون با هم مبارزه می کنند . yuri سردسته ی گروه Shinda Sekai Sensen شورشیان در برابر خدا که یه زندگیه غیرعادی رو تو سرنوشتش قرار داده هستش . از طرفه دیگر Tenshi رئیسه شورای دانش آموزان برای جهانه پس از مرگ به جنگ با اعضایه گروه ( sss (ShindaSekai Sensen می پردازه .اعضایه گروه sss با افراده مصلح به جنگ با فرشته های دارای قدرت های مافوق طبیعی می پردازن و …
پسری به اسم ساکوراگی هانامیچی ، بعد از مدت زیادی باز هم نمی تونی هیچ دست دختری پیدا کنه ، و وقتی که تونست یه نفر رو برای دوست داشتن پیدا کنه ، می فهمه که اون هم عاشق یه بسکتبالیست مشهور از مدرسه خودشونه و اینطوری ساکوراگی هانامیچی تصمیم می گیره که عضو تیم بسکتبال بشه و دل دختره رو به دست بیاره ، اما …
شیکی موری دوست دختر کاملی به نظر می رسد: دوست دختر زیبا، سرگرم کننده، زمانی که می خواهد باشد شیرین است... اما او جنبه تاریک جالبی دارد که در شرایط مناسب ظاهر می شود. و دوست پسرش ایزومی دوست دارد وقتی این اتفاق می افتد در اطراف باشد!
بایرون سیتی -- شهری از نوع مگا شناور در اقیانوس آرام که به هیچ کشور خاصی تعلق ندارد. این شهر به عنوان معدن ارگونیوم، یک منبع انرژی جدید، در حال حاضر بیشترین توجه را در جهان دارد و در اینجا موارد خاصی که توسط شیاطین به نام "D Hazards" ایجاد می شود، اغلب رخ می دهد. تنها تعداد انگشت شماری از مردم وجود D Hazards را می دانند. آنها توسط PMC ها (شرکت های نظامی خصوصی) اداره می شوند. شو مرد جوانی است که در شهر بایرون زندگی می کند و چنین شرکتی را اداره می کند، اما شرکت او کوچک است. علاوه بر این، او شغل خود را انتخاب می کند، بنابراین او همیشه درگیر پول است. زندگی او چه به صورت عمومی و چه خصوصی توسط دختر دبیرستانی زیبای کیسارا که در مدرسه ای در شهر بایرون تحصیل می کند حمایت می شود.
در ماه اگوست سال 20XX یک دروازه از دنیایی دیگر به صورت ناگهانی به توکیو باز میشه و هیولا هایی از این پورتال وارد توکیو میشن و در مدت کمی انجا را به جهنمی از خون میکشدن. نیروهای دفاعی ژاپن بلافاصله وارد عمل میشن و انهارو به پشت دروازه راهی میکنن و انها یک تیم رو برای حمله به درون این دروازه میفرستن به اسم JGSDF که یک تیم ویژه و حرفه ای هستن.کاپیتان این تیم به اسم یوجی ایتامی که 33 سال داره برای شناسای با تیم خود وارد این دروازه میشه و...
داستان در مدرسه ای جادوگری می گذره؛ جایی که “گلن” به عنوان معلم پاره وقت تدریس می کنه و دانش آموزان را مجبور به مطالعه و خودآموزی می کنه. روزی یکی از دانش آموزان به نام “سیستین” از این کار گلن عصبانی میشه و اون رو به یک دوئل دعوت می کنه! اما این دعوت مصادف میشه با حادثه ای که مدرسه رو تهدید می کنه و در این بین گلن برای محافظت از دانش آموزان خودش تلاش زیادی می کنه و همین جریان رو عوض می کنه.
داستان در مورد چیسه هاتوری میباشد که یک عمر زندگی را به غفلت و بدرفتاری و بدون عشق گذرانده است. به دور از گرمای وجود خانواده، او سهم خود از سختی ها و بحران ها را به دوش کشیده است. درست زمانی که به نظر امیدی باقی نمانده، رویارویی سرنوشتسازی منتظر اوست. زمانی که مردی با سر جانور به همراه قدرتهای عجیب، او را در حراج برده خریداری میکند. زندگی چیسه دیگر مانند قبل نخواهد بود.
سوراتا کاندا , یه دانش اموز سال دوم دبیرستانه که توی ساکوراسو زندگی میکنه. یه خوابگاه که برای دانش اموزای مشکل ساز اکادمیشون درست شده . مجبوره هر روزش رو بین ادمای عجیب و غریب خوابگاه بگذرونه و همش قسم میخوره که یه روزی بالاخره از ساکوراسو فرار میکنه . یه روز , ماشیرو شینا , یه دختر زیبا و معصوم که یه نقاش مشهور جهانی هم هست , به خوابگاه اونا نقل مکان میکنه . سوراتا فکر میکنه که نیازه از ماشیرو در برابر ساکنان عجیب خوابگاه محافظت کنه . ولی ماشیرو هم یه راز خیلی بزرگی داره , اونم اینه که نمیتونه تنهایی زندگی کنه . یعنی مثلا اگر تنهایی بره بیرون گم میشه , اصلا نمیتونه اتاقش رو مرتب کنه و همیشه اتاقش شلوغ پلوغه . و حتی نمیتونه لباس زیر خودش رو برداره , چه برسه به اینکه بپوشتش . بعد از مدتی , سوراتا از طرف ساکنان خوابگاه یه جورایی به عنوان “صاحب” ماشیرو خونده میشه . و اینجوریه که رابطه “صاحب و حیوان خونگی” بین سوراتا , پسر بچه جوان , و ماشیرو , دختر با استعداد , شروع میشه …؟
Shirou Emiya وقتي كه بچه بود والدينش رو در يك سانحه آتش سوزي از دست ميده ، و بعدا توسط يک جادوگر مرد به عنوان فرزند خوانده پذيرفته ميشه. اگرچه او احترام زيادي برای پدر خواندش يعنی Kiritsugu Emiya قائله و ميخواد كه يكي از دوستان عدالت باشه ولی قدرت های او محدوده و نميتونه جادوگر توانايی مثل پدرش بشه. اما يک روز مهم اين چيزها رو تغيير ميده . او به طور ناگهانی وارد جنگ جام مقدس (جام حضرت عيسي) و مجبوره كه يک خدمتكاره زن به نام Saber (شمشير تيز) رو برای حفاظت از خودش احضار كنه. اين جنگ ،جنگی است كه ادامه دار بوده و بر سر همون جامه كه همه ی جادوگرها به دنبالشن و هركسی اونو به دست بياره ميتونه يكي از آرزوهاش رو برآورده كنه. در اينجا هفت "استاد" وجود داره كه ميتونن "خدمتكار"هاي خودشون رو از كلاس هاي مختلف(درجات) احضار كنن كه اين درجات شامل : Saber (شمشير تيز) - Archer (تير انداز)-Rider (سواركار) - Berserker (ديوانه) - Lancer (نيزه دار/ نيزه انداز) - Caster (پرتاب كننده چرخ هاي كوچك) و Asassin (قاتل) هستن. اين "خدمتكار"ها بايد اسمشون رو مخفی نگه دارن تا ضعف ها شون برای دشمن هاشون لو نره. داستان حول شيرو و اين جنگ جام مقدس چرخ ميزنه ...
وش یک تفنگدارفراری است با ۶۰ بیلیون دلار جایزه روی سرش و این کار را برایش مشکل کرده که بدون تیر اندازی به هر جایی برود. به هر شهری که می رود به خاطر تعقیب کننده ها آنجا را ویران می کند اما بطور شگفت انگیزی هیچ کس موفق به کشتنش نمی شود. Meryl و Milly دو نماینده بیمه هستند که برای پیدا کردن وش و نگهداشتن اوفرستاده شدند تا خسارت بیشتری به بار نیاورد. Meryl باور نمی کند که آنها بتوانند این تفنگدار افسانه ای را ملاقات کنند…
هلسینگ نام یک سازمان مخفی در انگلستان است که ماموریتشان مبارزه با تهدید موجودات ماورالطبیعی (خون آشام ها) و محافظت از مردم در برابر این موجودات است.رهبر فعلی این سازمان دوشیزه Wingates INTEGRA Hellsing است که در این سازمان سربازان آموزش دیده برای مبارزه با خون آشام ها متمرکز شده اند که در راس آنها خون آشامی بسیار قدرتمند با نام آلوکارد است که برای اهداف رهبر سازمان با خون آشام های دیگر میجنگد.در ادامه خون آشامی دیگر با نام سراس ویکتوریا به سازمان هلسینگ میپیونددو…
مردم توکیو که به ظاهر هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، توسط پسری با چوب بیسبال طلایی مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. کارآگاهان در تلاش برای یافتن ارتباطی بین قربانیان، متوجه میشوند که زندگی قربانیان پس از ضرب و شتم، به نوعی بهبود یافته است.
دیوی بدن پسر مرده ایی را برای انجام کار های شیطانی به اختیار میگیرد اما بعد از اینکه عاشق دختری می شود او تغییر می کند …. این انیمه بر اساس مانگا “Go Nagai” ساخته شده است…
10 سال پیش به طور مرموزی یک دیوار غیر قابل نفوذی به دور شهر توکیو پدیدار شد و از آن موقع به بعد افرادی قدرت هایی ماوراءالطبیعه به دست آوردند و شخصیت داستان هِی (Hei ) و دختری نابینا به نام يين (Yin) و یک رابط در سازمانی مرموز کار می کند در پی حقیقت پشت آن دیوار هاست که شهر را مثل منطقه ای قرنطینه تبدیل کرده.
برج خدا حول محور پسری به نام «یورو» جریان داره که بیشتر زندگیش رو درحالی که زیر یک برج بزرگ و مرموز زندانی بوده، به همراه دوست نزدیکش، «ریچیل»، گذرانده. وقتی ریچل وارد برج میشه، یورو هم موفق میشه که درش رو باز کنه و حین این که میخواد دوستش رو پیدا کنه، روی هر طبقه با چالشهای جدیدی رو به رو میشه.
در دنیای با حیوانات به شکل انسان، گیاهخواران و گوشت خواران در کنار هم وجود دارند. برای نوجوانان آکادمی چریتون، زندگی مدرسه ای پر از امید، عشق، بی اعتمادی و اضطراب است. "لگوشی" گرگ کاراکتر اصلی بوده، و عضوی از باشگاه نمایش است. بر خلاف ظاهر ترسناکش، قلب بسیار مهربانی دارد. در بیشتر زندگی اش، عنصری از ترس و نفرت برای باقی حیوانات بوده است، و او کاملا به این نحوه زندگی عادت کرده است. ولی به زودی، او با همکلاسی هایش بیشتر که آن ها نیز مشکلات خودشان را دارند ارتباط برقرار می کند و زندگی اش در مدرسه به آرامی تغییر می کند.
رویای سوما یوکیهیرا آن بود که به عنوان یک آشپز تماموقت در رستوران پدرش مشغول به کار شود و از مهارتهای آشپزی پدرش پیشی بگیرد. اما درست زمانی که سوما تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند، پدرش، جوئیچیرو یوکیهیرا، رستوران را تعطیل کرد تا به سفر بپردازد و در سراسر جهان به آشپزی مشغول شود. اگرچه سوما از این اتفاق بسیار ناراحت شد، اما روحیهی مبارزهجویانهی او با چالشی که پدرش به او پیشنهاد داد، دوباره شعلهور شد: زنده ماندن در یک مدرسهی آشپزی بسیار سخت که تنها ده درصد از دانشآموزان آن میتوانستند فارغالتحصیل شوند. آیا سوما قادر خواهد بود تا در این مدرسهی سخت دوام بیاورد؟
توی کمپ تابستونی مدرسه ای در ژاپن، ناگهان برف و طوفان همه جارا فرا میگیرد. ۷ دانش آموز با نام های تای، سورا، مت، ایزی، میمی، جویی و تی.کی از این مدرسه با شی های عجیبی که از هوا به سمت آنها آمده است روبرو میشوند ( که نام آنها دیجیوایس ( Digivice ) است ) و ناگهان به دنیای دیجیتالی سفر میکنند. این ۷ نوجوان که اکنون نام آنها نجات دهنده دنیای دیجی هاس، با موجودات عجیب و هیولا مانند به نام دیجیمون ( Digimon که مخفف Digital Monster است ) مواجه میشوند. دیجیمون هایی که پارتنر هریک از قهرمانان ما هستند و در کنار آنها مبارزه خواهند کرد. مشخص میشود که بچه ها به دلیل نجات دنیای دیجی ها از تاریکی فرستاده شده اند تا با تربیت دیجیمون خود بتوانند نیروهای تاریکی را از بین ببرند...
چند سال بعد از ماجراهای کودکان انتخاب شده در دنیای دیجیتال، یک دسته جدید از کودکان انتخاب میشوند که دنیای دیجیتال را نجات بدهند.حاکم شر شناخته شده به عنوان امپراطور دیجیمون دنیای دیجیتال را به بردگی مجبور میکند. گروه جدیدی از کودکان برگزیده، با کمک دیجیمون خود، سفر خودشون رو برای شکست امپراطور دیجیمون، شروع میکنند.
روایت یوتا در حالی که در مدرسه راهنمایی بود از شخصی رنج می برد. هنگامی که وی فارغ التحصیل شد ، سعی کرد این موضوع را فراموش کند اما به طور تصادفی با ریکا قرارداد منعقد کرد و زندگی عادی ناامیدانه خود را مختل کرد.
داستان انیمه در آیندهی دوری شکل میگیره، هزاران سال گذشته و انسانها بخاطر نابود شدن زمین توسط هیولاهای غول پیکر فضایی با نام Gauna ، از زمین فرار کردن و درون سفینههای فضایی که از باقی مانده سیاره ساخته شدن، زندگی میکنن. یکی از این سفینههای فضایی، “Sidonia” نام داره و انسانهای زیادی درون اون سفینه زندگی میکنن و حتی با نابود شدن کره زمین، انسانیت به سمت انقراض و نابودی نرفته و بقای خود رو ادامه دادن. مبارزه بین انسانها و Gauna ها رو دنبال میکنیم؛ Nagate Tanikaze ، مرد جوان داستان ماست که در قعر این سفینه بزرگ شده و تمرینات خاصی رو برای هدایت اسلحههای رباتی به نام Gardes دیده و نحوه هدایت کردن این سلاحها یا رباتها رو آموزش دیده و حالا قراره با روبرو شدن و جنگیدن با Gauna ها ، برای بقا انسانیت جان خودش رو به خطر بیاندازه.
انگار دوست دوران بچگیم شیدا کوروها به من علاقه داره. اون همسایمونه، کوچیکه و نازه. با یه شخصیت برونگرا، اخلاقش مثل خواهر بزرگای دلسوزه و این یکی از بزرگترین نقاط قوتشه... اما من که عشق اولمو پیدا کرده بودم؛ منظورم آیدل مدرسهمون و برندهی جایزهی نویسندگی، کاچی شیروکوسا ـست! اگه بخوام منطقی فکر کنم، هیچ شانسی برای به دست آوردنش ندارم؛ اما وقتایی که از مدرسه برمیگردیم خونه، اون فقط با من حرف میزنه، لبخندم میزنه، تازه! راستش، شاید شانس داشته باشم، مگه نه؟! یا شاید فکر میکردم... آخه بعدش شنیدم که شیروکوسا یه دوستپسر داره و زندگی رو سرم آوار شد. دلم می خواد بمیرم. آخه چرا من جای اون یارو نیستم؟! درسته که اون عشق اول من بود... اما همینطور که بیشتر و بیشتر تو ناامیدی و افسردگیهام غرق می شدم، کوروها تو گوشم زمزمه کرد: اگه برات اینقدر سخته، چرا نمیای انتقام بگیریم؟ بهترین انتقام تاریخ که...
“کوماتسو نانا” به دنبال دوستش “شوجی” به توکیو نقل مکان میکند تا به زندگیای که همیشه رویای آن را داشته، دست یابد. در قطاری که به مقصد توکیو در حرکت است، او “اوساکی نانا” را ملاقات میکند، دختری که خوانندهی یک گروه پانک راک به نام “بلست” است و او نیز عازم توکیوست تا به آرزوی خود برای تبدیل شدن به یک حرفهای دست یابد. پس از رسیدن به توکیو آن دو راه خود را از هم جدا میکنند اما دست سرنوشت دوباره آنها را با یکدیگر روبرو میکند واین دو دختر همنام در توکیو همخانه نیز میشوند. کمکم پیوند دوستی دو “نانا” محکمتر و عمیقتر میشود و در کنار هم با مشکلاتی که در زندگی عاشقانه و کاری آنها بوجود میآید، روبرو میشوند.
گوبلینها هیولاهای خطرناکی هستند که اغلب مورد غفلت قرار میگیرند. شکارچی گوبلین، یک ماجراجوی ماهر، زندگی خود را وقف نابودی گوبلینها کرده است. او با کمک یک کشیش جوان، شروع به نابودی گوبلینها در سراسر مرزها میکند.
داستان درباره مرد جوانی ست به نام ریوتو ساکاموتو. ریوتو هیچگونه آموزشی ندیده اما در بازی رزمی آنلاین به نام بتووم بالاترین امتیاز رو داره. یه روز، در یه جزیره استوایی بیدار میشه بدون اینکه بخاطر داشته باشه که چطور به اونجا اومده. اون شخصی رو در دوردست میبینه و درخواست کمک میکنه. اما، اون شخص با پرتاب کردن یه “بیم” بُمب به درخواستش جواب میده. در همون لحظه، ریوتو دوموضوع رو میفهمه: اول اینکه زندگیش در خطره، و دوم اینکه الآن در دنیای بتووم قرار داره!
روزی روزگاری، ویروسی مرموز در زمین پدیدار شد که همه انسانهای عفونتزده بالاتر از ۱۳ سال را به قتل رساند. در همین حین، خونآشامها از تاریکیهای دنیا بیرون آمده و بشر را به بردگی کشاندند. با ما همراه شوید تا یوئیچیرو (Hyakuya Yuuichirou)، پسربچهای جوان، را ببینید که با سایر کودکان یتیمخانهاش، چون دام توسط خونآشامها مورد سوء استفاده قرار میگیرند. اما یوئیچیرو حتی در اسارت هم رویاپرداز است. او خونآشامها را میکشد. او همه آنها را نابود میکند.
به عنوان مجازات برای یک مشت زن و خوش نویس جوان و خوش تیپ به اسم Handa Seishu که به یک جزیره ی کوچیک هم تبعید شده و تا حالا رنگ شهر به خودش ندیده و خونش تبدیل به زمین بازی برای بچه ها شده و دلش نمی خواد زیاد با مردم رابطه داشته باشه و حتی یه ملاقات کننده از در جلویی هم نداره چی می تونه بهتر از درگیری با یه دختر بچه روستانی با کلی اتفاقات سخت و دیوانه کننده باشه؟
داستان در مورد پسری به نام ایسوکایه که دبیرستانیه. در روز آخر تعطیلات بهاری شهری که ایسوکای زندگی میکنه بر اثر یک انفجار خیلی بزرگ از بین میره که ایسوکای در اون لحظه یک دختر زره پوش رو جلوی خودش میبینه.خواهر ایسوکای که به اسم کاتوری هست به ایسوکای میگه که این دختر برای خرابکاری آفریده شده و اون یک روحه به نام اسپیرت و هر زلزله ای که تو دنیا میشه زیر سر این دختره هست خود کاتوری هم این حقیقت رو فاش کرده که خودش فرمانده ی یکی از فرماندهان سازمان های ضد روحه به اسم راتاتوسکه و از شیدو میخواد که برای مدتی با اون دختر قرار بزاره. درخواست اون از شیدو اینه که اون ازش نمیخواد که دختره رو کاریش کنی فقط میخواد که عشق واقعی رو حس کنه و...
مگومی شیمیزو 15 ساله رویای زندگی پر زرق و برق در شهر را در سر دارد؛ ولی، مرگ غیر منتظره اش در روستای آرام سوتوبا ابتدای وحشتی همه گیر است که تابستانی گرم را به فصل خون و وحشت مبدل می کند. دکتر جوانی به نام توشیو اوزاکی به ماهیت بیماری شک می کند و می فهمد که برای روشن کردن حقیقت، باید انسانیتش را رها کند. در این حین، ناتسونو یوکی، جوانی ضداجتماعی از شهر، مرگ ناگهانی مگومی ذهنش را مشغول کرده و باید با مواجه شدن با تراژدی خودش رنج دوستی را بفهمد. توشیو و ناتسونو گروه نامتعارفی را برای نجات سوبوتا قبل از تبدیل آن به شهر خوناشام ها تشکیل می دهند. شیکی، برگرفته از رمان ژانر وحشت نوشته فویومی اونو، به فراتر از داستان خوناشام معمول می رود. داستان غم انگیز نجات در دنیای که فرد به تنهایی نمی تواند بین خیر و شر تفاوت بگذارد را بازگو می کند. رها شده توسط خدا، شیکی، آنچه که خوناشام ها خود را می نامند، تنها به زندگی خود علاقه دارند و باید با ترس از روستائیان پارنوئید/ناباور مقابله کنند. شیکی مرزی که انسان را از هیولا متفاوت می کند را کاوش می کند.
داستان رمان 16 سال بعد از زمانی اتفاق می افتد که ” قانون نظم و اخلاق اجتماعی در تربیت سالم کودکان” صحبت کردن با زبان بی ادبانه را در کشور ممنوع کرد. تانوکیچی اکوما در مدرسه ممتاز اخلاق اجتماعی کشور ثبت نام می کند و دیری نمی گذرد که توسط موسس سازمان ضد اجتماعی به این سازمان دعوت می شود یعنی ” آیامه کاجو” به این سازمان دعوت می شود. به عنوان عضوی که به زور توسط آیامه وارد سازمان شده ، تانوکیجی سر از کار های تروریستی علیه رئیس شورای دانش آموزی “آنا” در می آورد ، کسی که تانوکیچی عاشقش است!
همیشه توی یه نبرد شمشیرزنی با خودت تفنگ بیار! رهبران بالارتبه شرکت کیساراگی که حکومت دنیا تقریبا توی دستاشونه - یک گروه مجرم زیرزمینی - تصمیم میگیرن که حکومت فضایی رو هم به دست بگیرن. به این منظور، ایجنت مبارز شش رو میفرستن که یک سیاره ناشناخته رو بگرده و در این راه، با دشمنانی روی آن سیاره به اسم "ارتش رهبر شیطانی" مقابله میکنه.
کاتسوروگی کیما دانش آموز سال دوم دبیرستانی، یک بازیکن حرفه ای در بازی های شبیه ساز قرار ملاقاته (دیت سیمولاتور) و هیچ دختر 2 بعدی نیست که اون نتواند قلبش را تسخیر کنه و در اینتزنت به نام خدای تسخیر شناخته می شود. اون اتفاقاتی با جنی به نام السی قرارداد می بندد. السی که فکر می کرده کیما متخصص تسخیر قلب دخترهای واقعیه، از اون می خواهد که در گرفتن ارواح خبیسه که توی حفره خالی قلب دخترها پنهان می شوند کمکش کند. با عاشق شدن این دخترها می شود این ارواح را از قلبشان خارج کرد. اما مشخص می شود که السی اشتباه کرده و کیما هیچ تخصصی در نزدیک شدن به دخترهای واقعی ندارد. اما قرارداد بسته شده فسخ نمی شود مگر با مرگ دو طرف قرارداد...و حالا کیما برای نجات جون خودش و السی باید قلب دخترهای واقعی را تسخیر کند. اما این کار برای کسی که اعتقاد دارد "واقعیت یک بازی مزخرف است"، غیر ممکن به نظر می رسد...
برای سالیان درازی جنگ بزرگی میان امپراطوری پیشرفته از نظر علمی و نبولیس، قلمروی ساحره ها، در جریان است. تا اینکه جوان ترین شوالیه ای که لقب قویترین جنگجوی امپراطوری را گرفته با شاهدخت کشور رقیب ملاقات میکند. با اینکه انها دشمن قسم خورده یکدیگر هستند، شوالیه تحت تاثیر زیبایی و وقار شاهدخت قرار میگیرد و شاهدخت نیز متاثر قدرت و روش زندگی شوالیه میشود. آیا جنگ میان آن دو روزی به پایان خواهد رسید؟
«دیگه فقط واسه خودم زندگی میکنم!» تنها چیزی که قویترین قاتل جهان تو زندگیش میدونست، اجرای دستورات بالادستیهاش بود— تا اینکه اونا تصمیم به کشتنش گرفتن. او با افسون یک الهه به زندگی برگشت، به دنیایی مملو از شمشیر و جادو. به او فرصتی اعطا شد تا اینبار زندگیاش را تغیر دهد. اما به همین سادگی هم نیست... او باید یک ابر قهرمان را که قصد نابودی جهان را دارد شکست دهد. بزرگترین قاتل ما که حالا با اسم «لوف تواتا دِ» شناخته میشد، سر قاتل ما بسیار شلوغ بود مخصوصا به دلیل تمام دخترانی که او را احاطه کرده بودند. شاید لوف قاتلی بینظیر بوده، اما چگونه از پس حریفانی با قدرتهای جادویی بر خواهد آمد؟
پس از اینکه گروه قهرمانان پادشاه شیطان را شکست دادند، صلح را به سرزمین بازگرداندند و به زندگی تنهایی بازگشتند. نسلها میگذرند و الف فریرن با مرگ انسانیت روبرو میشود. او شاگرد جدیدی میپذیرد و قول میدهد که آرزوهای در حال مرگ دوستان قدیمی را برآورده کند. آیا یک ذهن الف می تواند با طبیعت مرگ و زندگی صلح کند؟ فریرن تلاش خود را برای کشف این موضوع آغاز می کند.
پس از شکست پادشاه شیطان، مسابقاتی برای انتخاب جانشین او برگزار میشود. هلک، قهرمان انسان، در صدر مسابقات قرار دارد. برخی از شیاطین از این ایده که یک انسان جانشین بعدی پادشاه شیطان شود، خوشحال نیستند، به خصوص وِرمِلیوِ قرمز. او برای محافظت از شیاطین و اثبات دشمنی هلک با آنها، حتی حاضر است در مسابقه تقلب کند.