برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 14 جایزه و نامزد دریافت 32 جایزه دیگر.
نیویورک، دهه ی ۱۸۷۰٫ وکیلی به نام «نیولند آرچر» (دی لوییس)، با «می ولاند» (رایدر)، دختر خانواده ی متنفذ «مینگوت» نامزد می شود. «آرچر» می خواهد عروسی هر چه سریعتر برگزار شود، اما از طرف دیگر هر روز بیشتر مجذوب دختر عمه ی «می»، «الن اولسنکا» (فایفر) می شود.
«بیلی» سفیدپوست (هارلسن) که از تماشاگران بازی بسکتبال پر تب و تابی در زمین بازی های ساحلی وینس کالیفرنیاست، با بازیکن سیاه پوستی به نام «سیدنی» (اسنایپس) آشنا می شود. این دو از طریق شرط بندی روی مهارت های خود در بازی های خیابانی محله های سیاه پوست، شروع به پول در آوردن می کنند و با به رخ کشیدن تعصبات نژادی شان، حتی یکدیگر را هم گه گاه در شرط بندی های شان تلکه می کنند.
«وين کامبل» نوجوان (مايرز) و دوستش، «گارت آلگار» (کاروي)، از زيرزمين خانه ي «وين» يک برنامه تلويزيوني کابلي به نام «دنياي وين» پخش مي کنند و در آن افکار شخصي خود را در باب زندگي نوجوانانه يا موسيقي «هوي متال» با مردم در ميان مي گذارند. «بنجامين آليور» (لو)، يک مدير تلويزيوني زرنگ و جاه طلب به طور تصادفي اين برنامه را مي بينيد و جلب آن مي شود...
ویتنام، سال ۱۹۶۹٫ «لوک» (وان دام) از دستور مافوقش، «گروهبان اسکات» (لوندگرن) برای کشتن دو ویتنامی بی گناه سر باز می زند، و درگیری بین این دو، منجر به کشته شدن هر دو می شود، و اجسادشان را میان یخ به امریکا باز می گردانند. صحرای نوادا، زمان حال. «لوک» و «اسکات» همراه گروهی از سربازان که همگی به طور مصنوعی به حیات بازگشته اند ـ و حالا سربازان همگانی نام دارند ـ مأموریتی مشکل را به انجام می رسانند…
پورتوريکو، وکيلي امريکايي به نام «هنري هرست» (هاکمن) به پليس خبر مي دهد که موقع گردش دادن سگش، جسد دختر دوازده ساله اي را کشف کرده است. اما بازرسان پليس به اين نتيجه مي رسند که «هرست»، برخلاف ادعايش، در اين جنايت دست داشته است...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
گروهي تروريست به ناو جنگي USS ميزوري حمله مي برند تا تجهيزات اتمي کشتي را به يک دولت خارجي بفروشند. اما آشپز کشتي، «کيسي ريباک» (سيگال) که کماندوي سابق نيروي دريايي است به مقابله با آنان مي پردازد...
مردی که به مدت 10 سال در زندان بوده، بالاخره آزاد می شود و می خواهد یک زندگی معمولی داشته باشد و دست از خلاف بردارد، اما اکنون پسرش راه او را در پیش گرفته است و...
دههٔ ۱۹۲۰، در شهری بینام، تاخت و تاز آزادانهٔ یک قاتل بیرحم وحشتی عمومی برانگیخته و باعث شده مردم از رفت و آمد شبانه منع شوند. یک شب مهآلود ̎کلایتمن̎ ( آلن)، کارمند دون پایه به رغم خواست خودش همراه گروهی از مردم میشود که در پییافتن قاتلاند. همزمان ̎ایرمی̎ (فارو) که در یک سیرک کار میکند، سرخورده از بیوفائی دوستش، دلقک سیرک (مالکوویچ) بارش را میبندد و در خیابانها سرگردان میشود. دکتری (پلیزنس) که ̎کلاینمن̎ با او ملاقات کرده، کشته میشود و همه به ̎کلاینمن̎ مظنون میشوند..
همسر “چارلز دکستر وارد” به یک کارآگاه خصوصی کمک می کند تا دریابند شوهر او مشغول چه کاری است در کابینی که قرن هاست متعلق به خانواده او می باشد. شوهر او یک مهندس شیمی می باشد و سرانجام آزمایش هایی که در آنجا انجام می دهد بوی بدی ایجاد می کند و باعث می شود همسایه ها متوجه شوند که او…
داستی چاندلر ستارهی موزیک بینالمللی میباشد، اما اینطور که معلوم است او در کنسرتش از شکل و شمایل راک70 (خواننده راک معروف) استفاده میکند. یک روز از کنسرت خود بیرون زده و میرود تا او (راک70) را پیدا کند...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 24 جایزه و نامزد دریافت 29 جایزه دیگر.
مسئول فیلمنامه یک استدیو با قبول نکردن فیلمنامه یک نویسنده با او به مشکل برمی خورد. آن نویسنده برای او کارتهای تهدید آمیز می فرستد. اما نویسنده از او به خاطر قبول نکردن فیلمنامه اش اخاذی می کند و ...
تحلیل گر سابق سیا، «جک رایان» (فورد) که همراه همسر و دخترش برای تعطیلات به لندن رفته، در جریان یک درگیری خیابانی یکی از تروریست های ارتش آزادیبخش ایرلند را به قتل می رساند و پس از بازگشت به امریکا، هدف انتقام سازمان قرار می گیرد و …
کاليفرنيا، سال 1930. در اوج بحران اقتصادي امريکا، دو کارگر کشاورزي دوره گرد به نام هاي «لني» (مالکوويچ) که مردي است غول پيکر و کند ذهن، و رفيق تيز و حاضر جوابش، «جرج» (سينيسي)، در شهري جديد در يک مزرعه ي دامپروري کاري پيدا مي کنند. اما «کرلي» (سيماسکو)، پسر صاحب مزرعه از همان نگاه اول از آن دو بدش مي آيد و مدام دنبال بهانه مي گردد تا با «لني» دعوا راه بيندازد.
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
بیل» (ماکیو)، پسرک دانشجوی دوست داشتنی اهل شمال، و رفیقش، «استنلی» (ویتفیلد) را در شهرکی دور افتاده در جنوب، به زندان می اندازند و کمی بعد آن دو خبردار می شوند که به جنایتی متهم شده اند. «بیل» که نه پولی در بساط دارد و نه دوست و آشنایی، تصمیم می گیرد با پسر عمویش، «وینی» (پشی) که به تازگی وکیل شده، تماس بگیرد …