پس از یک تراژدی، کی، زن کمرویی که به ناشر بیباک روزنامه تبدیل شده بود، در جریان واترگیت نیکسون را به چالش کشید و با پیشگامی در رسانه و شکستن موانع جنسیتی، موفق به دریافت جایزه پولیتزر شد.
قتل فجیع دختر هفده سالهای به نام هیلی ایستون، جامعهای کوچک را تکان میدهد و پلیس محلی را به تحقیق وا میدارد. دو کارآگاه به نامهای تروینو و بلامی در پی یافتن قاتل، با سرنخها و مظنونان متعددی روبهرو میشوند.
بازیگری که در حین فیلمبرداری یک تبلیغ برای برنامهی همسریابی، دل به همبازیاش میبازد و این تبلیغ ناگهان به شهرت فراوانی میرسد، خود را در بطن ماجرایی شیرین و عاشقانه میبیند؛ همان داستانی که همواره در رؤیاهایش پرورانده بود.
در این هجویهٔ دیوانهوار با حال و هوای دههٔ ۱۹۵۰، شوهری که احساس سرکوبشدگی میکند، میکوشد تا همسرِ نانآورِ خود را به طمعِ دریافتِ مبلغِ بیمهٔ عمرش به قتل برساند.
مرد انگلیسی دلزدهای در سال 1976 برای کار در مدرسهای واقع در آرژانتینِ دچار تفرقه راهی این کشور میشود. زندگی او زمانی دستخوش تحول میگردد که یک پنگوئن یتیم را از ساحل نجات میدهد.
در آخرین سفر دریایی شبانه در نیویورک، مسافران و خدمه مورد تعقیب یک موش بیرحم قرار میگیرند و این گذرگاه که میبایست آرام باشد، به یک قتلعام خونین بدل میگردد.
آنا پس از، از دست دادن دوستش، ایزی، به گربهای که با هم نگهداری میکردند، علاقهمند میشود. اما پس از گاز گرفته شدن توسط گربه، تغییرات عجیبی در او رخ میدهد.
سامانتا پس از آنکه پدرش را در جریان یک واقعه آخرالزمانی نامشخص که به نابودی نسل بشر میانجامد از دست میدهد، یک پایگاه نظامی متروکه را مییابد و برای مدتی نامعلوم اما طولانی در آنجا به تنهایی مطلق زندگی میکند. سم که فنون شکار و زندهگیری حیوانات را از پدرش آموخته است، به معنای واقعی کلمه یک بازمانده محسوب میشود.
این فیلم، زندگی کمبا اسمیت، کنشگر مدافع اصلاحات نظام عدالت کیفری را روایت میکند. او به جرم معاونت در جرایم مربوط به قاچاق مواد مخدر دوست پسرش در دوران تحصیل دانشگاه، به تحمل ۲۴ سال و نیم حبس در زندان فدرال، بدون هیچگونه فرصتی برای آزادی مشروط، محکوم میگردد.
خوانندهای جوان با استعداد در دام تجارت موسیقی گرفتار شده و دچار اعتیاد و افسردگی میشود. پس از ده سال، او با کمک یک دوست و استعدادش دوباره به پا میخیزد.
در دهه 1880 میلادی، در ایالت وایومینگ، پسری که پس از درگذشت پدر و مادرش مسئولیت نگهداری از خود و برادر کوچکترش را بر عهده داشت، پس از آنکه به جرم کشتن تصادفی یک دامدار بومی به چوبه دار محکوم شد، به همراه پدربزرگش که مدتها از او دور بوده، میگریزد.
در آیندهای نزدیک در توکیو، در حالی که خطر وقوع زلزلهای مهیب وجود دارد، شوخی دو دوست با مدیر مدرسه پیش از فارغالتحصیلی، به نصب دوربینهای مداربسته در مدرسه منجر میشود...