کریستین عاشق یک زن می شود، مدتی باهم هستند و تصمیم به ازدواج می گیرند. زمان کمی سپری می شود و آن ها متوجه یک جسد و اتفاقات عجیبی در خانه خود می شوند...
یک سارق بانک بعد از ۱۰ سال از زندان آزاد می شود. او سعی دارد از یک مددکار احتماعی کمک بگیرد، اما توسط یک پلیس پیر که از گذشته او را می شناخته مورد تهدید قرار می گیرد و …
کارلو خانواده ای از طبقه متوسط ایتالیا،”کارلو” از زندگی یکنواخت خود با همسرش “گیلیا” خسته شده است.”گیلیا” زنی ناامید و عصبی است و رویای خود برای بازیگر شدن را کنار گذاشته است.پسر آنها “پائولو” احساس گمگشدگی و طرد شدن می کند.دختر هفده ساله آنها “ولنتینا” تصمیم می گیرد در نمایشی تلویزیونی شرکت کند.وقتی “کارلو” در انجمن دوران مدرسه با عشق قدیمی خود روبرو می شود زندگی و ازدواجش به خطر می افتد و…
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 12 جایزه دیگر.
روزنامه نگارى به نام «مارچلو روبينى» ( ماسترويانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوايى ها تأمين معاش مى كند. او در حالى كه جاه طلبى هاى ادبى نيز دارد در منجلاب جامعه ى فاسد رم گرفتار آمده و بى اعتنا به اصول اخلاقى مى كوشد تا خودش را پيدا كند.
در یکی از شهرستان های کوچک ایتالیا، بیوه ای نابینا (گراچه) با چهار فرزندش، »اگوستو« (ماسه)، »لئونه« (ترولیو)، »الساندرو« (کاستل) و »جولیا« (پیتاگورا«، زندگی می کند. در خانواده، تنها »اوگوستو« کار می کند و نامزدی به نام »لوچیا« (مک نیل) دارد. بقیه به صرع دچار هستند و زندگی پر تنشی دارند.
یک بازیگر مشهور هالیوودی که زندگی بی هدفی دارد، بعد از اینکه دختر ۱۱ ساله اش بشکلی غیر منتظره به ملاقات با او می آيد، تصمیم می گیرد به زندگی اش سر و سامانی بدهد...
یک فیلمساز مشتاق با ایده ای که تصور می کند غیر اقتباسی است به میدان می آید.اما وقتی متوجه می شود یک آمریکایی پیش از او اینکار را انجام داده تصمیم می گیرد کارش را به شیوه خود بسازد…
در فرانسه سال 1944، چند سرباز سرکش آمریکایی از جمله “گروهبان رابرت ییگر”، و سرباز “فرد کنفیلد” به یک زندان نظامی فرستاده می شوند. اما کاروان آنها مورد حمله آلمانها قرار گرفته و آنها به قصد رفتن به سوئیس فرار می کنند. در خلال مسیر آنها با آلمانها جنگیده و یکی از آنها را به اسارت می گیرند…
در صحنه فیلمبرداری دو چیز وجود ندارد، متریال فیلم و کارگردان.به همین دلیل بازیگران تلاش می کنند بهترین کار خود را در این شرایط ارائه دهند.وقتی کارگردان از راه می رسد متریال فیلم هنوز وجود ندارد به همین دلیل آنها نهایت تلاش خود را می کنند.وقتی در نهایت متریال از راه می رسد، مردم وارد فیلم شده و در موقعیت عجیبی گرفتار می شوند…
این فیلم زندگینامه چارلی لوچیانو گانگستر مشهور ایتالیایی معروف به لوچیانوی خوش شانس است که در کودکی به آمریکا مهاجرت کرد ودر جوانی به یکی از سران مافیای قدرتمند نیویورک تبدیل شد. او برای نخستین بار شهر نیویورک را به پنج منطقه تقسیم نمود و اختیار هرکدام از این پنج قسمت را به یک خانواده مافیایی سپرد و اولین مجمع یا کمیسیون مافیایی را بنیان گذاری کرد و به همین جهت پدر جرم و جنایتهای سازمان یافته مدرن در امریکا لقب گرفت.
یک کلکسیونر بزرگ بنام پیر نیو ( آلن دلون ) قصد جمع اوری عتیقه جات را دارد از این رو یک کلکسیون نایاب را از پدر ادویگ ( مریل دارک ) خریداری مینماید و ...
«کنتس بیانکا برومونتی» (مانگانو) از پروفسوری گوشه گیر (لنکستر) می خواهد که طبقه ای از خانه ی اعیانی اش را به دخترش، «لیتا» (مارسانی) و دوست او، «استفانو» (پاتریتسی) اجاره دهد. کنتس را یک جوان آلمانی به نام «کونرات» (برگر) هم راهی می کند. پروفسور، «ونرات» را مصاحب خود می یابد و او نیز در همان خانه ساکن می شود.