2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
این فیلم در مورد دو انسان است که هر دو مورد بی مهری واقع شدهاند یکی از طرف زن سابق که به او خیانت کرده و یکی از طرف کارگردان جوانی که در عشق به دختر مردد است و او را به عنوان بازیچهای میپندارد…(تذکر: فیلم پر از صحنه های عاشقانه است،با خانواده نگاه نکنید!!!)
8 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
پس از سپری کرده سه سال در میدان نبرد، ژنرال مارکوس وینیسیوس" به روم بازگشته و با لیژیا برخورد و عاشقش می شود.او یک مسیحی است و نمی خواهد ارتباطی با یک جنگجو داشته باشد.با اینکه او در روم بزرگ شده اما دخترخوانده یک ژنرال بازنشسته بود و در حقیقت گروگان روم محسوب می شود."مارکوس" نزد امپراتور می رود تا او را در ازای خدماتی که انجام داده بدست آورد...
فیلم داستان دو پسر را در ایتالیا دنبال می کند.یکی از آنها پسر نامشروع یک دهقان و دیگری پسر یک زمین دار بزرگ است.داستان فیلم بین سالهای 1900 تا 1945 اتفاق می افتد و بر روی ظهور فاشیسم و حمایت کمونیسم و تاثیر این اتفاقات بر روی زندگی شخصیتهای اصلی فیلم تمرکز دارد...
"ایاگو" با موفقیت "اوتلو" را متقاعد می کند که همسرش به او خیانت می کند. او شخصیتی شرور با خواسته های شخصی خود است. برداشتی مملو خشم و حسادت از داستان کلاسیک "شکسپیر" !
سال 1913. «خوان ميراندا» (استايگر)، دهقان مکزيکي، با پدر و شش فرزندش به راهزني روي مي آورد. آنان به «شان مالوري» (کوبرن)، متخصص انفجار ايرلندي، برمي خورند و «خوان» فکر مي کند که با کمک «شان» مي تواند به آرزوي قديمي اش سرقت از بانک ملي شهر مسا ورده برسد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
در پى حمله ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می پذیرد که برادرزاده ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله ى شاهزاده و خانوادهاش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان میپیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) میبندد…
پیتر (رائول BOVA) است یک مرد ادعا کرد که دیگر می داند که چگونه به عشق، فرانسیس (لوقا Argentero) پسر ابدی که هرگز دوست است. آنها برادران هستند، اما همه آنها زندگی من صرف می خواهید به تنها فرزند.تصادف از دست دادن تمام حافظه به پیتر در حال حاضر مانند یک کودک است. همسر سابق خود جولیا (کارولینای Crescentini) در مورد به ازدواج مجدد، و هیچ یک از آن را به او است، بنابراین فرانسیس مجبور است آن را به خانه و، برای اولین بار، برای بازی در بخشی از بزرگسالان است.
روزی روزگاری دو نوزاد پسر در سرزمینی دور توسط زن پرستاری نگهداری میشدند. آزور، با چشمانی آبی و موهایی طلایی از مادری اشراف زاده و آسمار، با چشمانی مشکی و پوستی تیره از همان زن پرستار. آزور و آزمار در کودکی همانند دو برادر به هم عشق میورزیدند اما با گذشت سالها این رابطه صورت دیگری به خود گرفت و ...
مردی به شهری وارد می شود که برادرش در آنجا کلانتر است. اما برادرش در حقیقت سارقی است که پای کلانتر را شکسته و او را به قصد مرگ رها کرده است. آنها علیه یک بارون محلی با هم متحد می شوند و...
« پروفسور ژنهسیه » ( پییر براسور ) ، جراح پلاستیک مشهور به دنبال ترمیم صورت دخترش ( اسکوب ) است که در اثر تصادفى از شکل افتاده است . حالا دستیار پروفسور ( والى ) ، دانشجویان پاریسی اى را که صورتشان شباهتهایى به « کریستیان » دارد ، به خانه ى دکتر میکشاند …