شانون هامر صاحب یک شرکت ساختمانی و متخصص در مرمت و بازسازی خانه ویکتوریا است. از طریق بازسازی هایش ، او سرنخ هایی برای کشف گذشته مخفی یک خانه پیدا می کند...
جیسون میلر ، نویسنده فیلمنامه که قادر به کنار آمدن با اتفاقات اخیر نیست ، بی وقفه وارد جدیدترین فیلمنامه خود می شود تا از برخورد با یک تجربه آسیب زا جلوگیری کند. او که در آپارتمانش است ، با لیزا ملاقات می کند ...
یک تعداد زن و مرد به شدت زخمی شده در یک آسایشگاه متروکه بیدار می شوند و تنها می فهمند که یک سرایدار سادیستی کلید آزادی و پاسخ های هولناک را در مورد هویت واقعی آنها را دارد ...
دختری نوجوان و مشکل دار برنامه جدیدی را به نام "آیا باید بازی کنیم؟" دانلود می کند. وی در تلاش برای بهبودی گذشته اش ، ناخودآگاه خود را درگیر و محو بازی می بیند...
در این فسمت چهارم از ارباب آرزو هایی که از جهنم برخاسته ،جن عشق فنا ناپذیر با خود را با سه ارزوی بر روی قربانی زیبای جدیدش که لیسا نام دارد اجرا می کند.
یک نویسنده ی جوان شغلی تحت عنوان کمک به نویسنده ی مورد علاقه اش پیدا می کند اما او به آرامی متوجه می شود که بخشی از یک آزمایش روان شناسی خارج از کنترل است...
“استاد گرگوری” که یک محافظ سرزمین است ، به عنوان پسر هفتم شناخته می شود. او دارای قدرت های فراوانی برای مقابله با شرورترین موجودات دنیا و خبیث ترین جادوگران هستی میباشد. اما او دیگر مثل سابق نمیتواند با همه ی آنها مبارزه کند ، برای همین او به دنبال فردی مورد اعتماد می گردد که بتواند جا پای او بگذارد. در همین حین او با پسری که در مزرعه ای زندگی میکند آشنا می شود و وقتی نشانه هایی در آن پسر می بیند تصمیم می گیرد به او تعلیم دهد که چگونه با تاریک ترین موجودات سرزمین مقابله کند و …
داستان این فیلم درباره دختری جوان به نام آنجلا ( با بازی اما واتسون ) است که توسط پدرش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. قضیه وقتی دشوار تر می شود که پدر و دختر ، هر کدام داستانی متفاوت از این حادثه را به یاد دارند. نیز پدر هم اصلا این اتفاق را به خاط نمی آورد...
مکس پس از ، از دست دادن همسر جوانش به زندان می افتد . او وقتی می فهمد پسرش تئو به تازگی توسط یک سازمان جنایتکار استخدام شده است ، برای نجات او همه چیز را به خطر می اندازد..
یک زن جوان خود را در مسافر خانه ای وسط یک جاده می بیند که اصلاً نمیداند کجاست و یا چطوری به آن جا امده است. اما کم کم که فکر میکند یادش می آید که او دل به سفری خشونت آمیز زده برای گرفتن انتقام از مردی که باعث مرگ عشقش بوده است...
به یک مدیر پروژه بلند پروازانه فرصت شغلی یک عمر در لندن پیشنهاد می شود. اما هنگامی که او برای کمک به شغل خانوادگی در مواقع اضطراری به زادگاه خود بر می گردد با یک پسر آشنا می شود و اشتیاق و استعداد او برای نقاشی دوباره زنده می شود و نگاه جدیدی به زندگی و عشق به او می دهد...