این فیلم زندگینامهای، داستان چینتاکیندی مالشم، برندهی افتخارآمیز پدم شری و مخترع دستگاه پیشرفتهی ASU که به صورت خودکار نخ را برای تولید شال و روسری آماده میکند، را روایت میکند.
چهار کارگردان مشهور و دوست قدیمی توسط یک تهیهکننده ناشناس گرد هم میآیند تا فیلمی بسازند. آنها چهار داستان کوتاه با یک موضوع واحد: مرگ، در این فیلم میسازند.
راج و پریا، زوج جوانی که به تازگی به سوئیس نقل مکان کرده بودند، با همسایههای جدیدشان دوست شدند. اما زندگی آرام آنها با متهم شدن راج به قتل یکی از همسایگانشان به هم ریخت و او مجبور شد برای اثبات بیگناهیاش فرار کند.
زمانی که یک افسر پلیس تبعیدی، یک راهزن جسور و فرزند یک فرمانده پلیس، به ناحق توسط یک قاچاقچی زیرک به جرمی متهم میشوند، برای آنکه به او درس عبرتی دهند و بیگناهی خود را اثبات کنند، تصمیم میگیرند که با هم متحد شوند.
داستان از کودکی شروع میشود که به دلیل آسیبهای روحی، به گروهی شورشی میپیوندد. اما سرنوشت تلخی در انتظارش است و او را مجبور میکنند تا به عنوان یک قاتل برای پلیس کار کند. این داستان نشان میدهد که چگونه آسیبهای روحی میتواند زندگی یک فرد را به طور کامل تغییر دهد و او را به سمت تاریکی بکشاند.
داستان این اقتباس، دربارهی پزشکی است که متوجه آلودگی شدید آبهای مقدس یک شهر میشود. با این حال، به دلیل وابستگی اقتصادی مردم به این آبها، هشدارهای او نادیده گرفته میشود.
یک جوان خشمگین که در سال ۱۹۷۱ محاکمه میشود، یک طوفان سهمگین در یک محله فقیرنشین در سال ۱۹۳۳، یک خانواده متوسط رو به پایین در بحران قحطی سال ۱۹۴۳، گروهی از نوجوانان قاچاقچی در سال ۱۹۵۳ و سرانجام، جمعی از افراد طبقه متوسط در یک هتل مجلل در سال ۱۹۷۱؛ اینها تنها چند نمونه از صحنههایی هستند که میتوانند در یک داستان روایت شوند.
آمبر سینگ کسی است که همه چیزش را در طول جدایی هند در سال 1947 از دست داده و مجبور به ترک کشورش شده. او خیلی وسواس دارد در مورد اینکه حتماً باید یک وارث پسر داشته باشد. اما وقتی چهارمین دخترش به دنیا می آید و پسر دار نمی شود، تصمیم میگرد با سرنوشتش بجنگد...
برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر در شغلش، تاموسا حاضر است هر کاری انجام دهد. طبیعت بیش از حد جاهطلب او باعث میشود که با زن دیگری وارد کشمکش شود و تفاوت دیدگاههای آنها نسبت به زندگی مشخص شود.
راوی، مرد بیکاری که دائماً درگیر دعوا میشود، به قتل یک گانگستر متهم میشود. حالا که خانوادهاش از او حمایت نمیکنند، مجبور است برای اثبات بیگناهیاش بجنگد.
آمار، مردی که به تازگی نامزد شده بود، به لندن سفر کرد و در آنجا شیفتهی پرم، شد. این علاقهی جدید، آهسته آهسته باعث شد تا پایبندی او به ازدواجش سست شود