"گورو"، طرفدار سرسخت ستاره ی فیلم های بالیوودی "آریان کانا" می باشد که به بمبئی سفر می کند تا بلکه خداوند آرزوی روز تولدش را برآورده کند. اما زمانی که همه چیز طبق نقشه پیش نمی رود، وسواس "گورو" روی "آریان" از حد و مرز عبور می کند و...
فیلم "دفترچه خاطرات" در مورد افسر سابقی به نام کبیر است که به یک معلم تبدیل می شود. او در یکی از مدرسه های کشمیر که وضعیت بسیار بدی دارد، مشغول به کار می شود. هنگامی که او دفترچه خاطراتی که متعلق به معلم قبلی است را پیدا می کند، همه چیز عوض می شود…
فیلمی کمدی رمانتیک به کارگردانی "راج شاندیلوا" که در آن "آیوشمن کورانا" نقش دختر رویایی را بازی میکند. در هر داستان عاشقانه، همیشه یک نفر سعی داشته تا بتواند در به دست آوردن قلب از دیگری جلو بزند و صاحب دختر رویایی شود . . .
کایرا یک فیلمبردار تازه کار است که به دنبال زندگی کامل و بی نقص میگردد. آشنا شدن او با جاگ، یک جوان متفکر، باعث می شود طرز فکرش نسبت به زندگی تغییر کند...
داستان فیلم بر روی مردی 50 ساله تمرکز دارد که یک پدر تنها است و به تازگی عاشق زن 26 ساله ای شده است. این موضوع در نهایت باعث نارضایتی خانواده و همسر سابقش می شود…
زمانی که در اتفاقی عجیب تلفن های همراه مردم در آسمان شناور می شوند و همانند دسته پرنده ها حرکت می کنند، دولت برای مبارزه با این تهدید که فراتر از درک فعلی علم است، دانشمندان را برای کمک فرا می خواند. دکتری به نام واسگاران مشغول به ساخت موجودی عجیب میشود. او با ترکیب چند قدرت موجود جدیدی به نام چیتی را خلق میکند تا بتواند به کمکش جلوی این اتفاقات را بگیرد که...
مردی پس از سالها به شهرش برمیگردد و متوجه میشود که برادرزاده تازه عروسش بزرگ و ترک شده است، و روستای اجدادیاش درگیر یک بیماری مرگبار و مرموز شده است
یک فیلمساز یک ستاره سینما را می رباید و در حالی که این ستاره به دنبال دخترش می گردد ، کارگردان فیلم جستجوگر ناامیدکننده را در زمان واقعی برای فیلم پرطرفدار بعدی خود فیلم می گیرد.
چمن کولی یک مرد مجرد 30 ساله ولی کچل می باشد که دنبال یک زن جذاب می گردد. با اینحال یک ستاره شناس به وی اخطار می دهد که اگر تا سن 31 سالگی موفق به یافتن همسر نشود ، تا ابد مجرد خواهد ماند...
همه چیز از باران و توفان آغاز میشود. پدری برای پسرش داستانی اسطوره ای را نقل میکند؛ داستانی به غایت غریب که اما خیلی زود باورش میکنیم. در چند بخش زندگی شخصیت اصلی را شاهدیم: در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشیاش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری میشود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را میداند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول میدهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش میپرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی میکشاند؛ هزار توی حرص و آز.
آویناش برای ابراز عشق به دختر مورد علاقه اش در کافه وی مشغول به کار می شود ولی اوضاع زمانی پیچیده می شود که مادر آن دختر عاشق اویناش میشود و حالا یک مثلث عشقی عجیب به وجود می اید و...