در ایتالیا، دانیله دومینیچی، قمارباز و استاد شعر، به شهر ساحلی ریمینی می رسد و برای چهار ماه در دبیرستانی استخدام می شود و جایگزین معلم دیگری می شود. رابطه او با شریک زندگی خود مونیکا در بحران است و او بیشتر وقت خود را با آشنایان جدید و قماربازان جورجیو موسکا، مارچلو و جراردو پاوانی می گذراند...
داستان رابین بلفوی یک پستچی در سن تروپه و دوستش ژاندارم فیشله که اصول اکولوژیکی ثابتی دارند. هنگامی که آنها در مورد ساخت و ساز آینده یک کازینو در شهر مطلع می شوند، هر کاری می کنند تا پروژه را متوقف کنند...
پس از تصادف با ترامپولین که او را کم و بیش از کار افتاده می کند، پسر عمویش آشیل جایگزین او می شود. اما او اصلاً شخصیت یکسانی ندارد و تصور یکسانی از دنیای تجارت ندارد...
پل کارمند یکی از شرکت های حقوقی پاریس می باشد که دارای زندگی بسیار مرفه می باشد. اما زمانی که متوجه می شود همسرش سارا در حال خیانت به اوست، دست به کاری میزند که عاقبت خوشی ندارد..
در حالی که ژانِ محافظهکار برای انتخاب مجدد به عنوان شهردار شهری کوچک در شمال فرانسه تلاش میکند، ادیت، همسر 40 سالهاش، رازی را به او میگوید که دیگر نمیتواند سرکوبش کند: او در قلبش مرد دیگری را دوست دارد...
بازیگران بی پول و پیر در خانه سالمندان زندگی می کنند. آنها همیشه در مورد شکوه گذشته خود صحبت می کنند. روزی از روزها، فردی به نام رافائل سنت کلر به آنجا می آید. او بازیگر مشهوری بوده و کارهای عاشقانه زیادی داشته است...
"لوکا اسکالی" بازرس بخش مبارزه با سرقت های مسلحانه در شهر مارسی میباشد . اسکالی دختری به نام "مایا" دارد که سالهاست او را ندیده ، مایا پلیس بخش مبارزه با موادمخدر میباشد و در یک واحد فاسد پلیس فعالیت می کند. اسکالی به بهانه این پرونده به دخترش نزدیک می شود و اطلاعات پرونده را به مایا می دهد و ...
مدت کوتاهی پس از تولد مزمل، مرد مقدس روستا پیش بینی می کند که او در 20 سالگی خواهد مرد. پدر مزمل نمی تواند این نفرین را تحمل کند و خانه را ترک می کند. سکینا پسرش را به عنوان یک مادر مجرد بزرگ می کند و بیش از حد محافظ است تا اینکه مزمل 19 ساله می شود و ...
یک «سرهنگ اصلاحشده» چند دهه پس از پیروزی در مبارزات استقلال الجزایر از فرانسه، در پاریس پیدا شد. ستوان گالوا به تحقیقات این قتل اختصاص دارد. او دفتر خاطرات ستوان گای روسی را دریافت می کند که در سال 1956 در الجزایر زیر نظر سرهنگ خدمت می کرد و از سال 1957 مفقود شده است.