دِیزی، دخترک جوانی که به عنوان خدمتکار به خانهای ثروتمند رفته بود، وظیفه مراقبت از کودک خردسال خانواده را بر عهده داشت. او نمیدانست که پدر کودک، با چشمانی تیزبین، همواره او را زیر نظر دارد. با ورود وسوسه به زندگیشان، آرامش خانواده به هم ریخت و زندگی همه آنها دستخوش تغییر و تحول بزرگی شد.
هنگامی که جسد یک تروریست، آلوده به مواد شیمیایی دزدیده شده، توسط ارتش ایالات متحده سوزانده می شود، یک ویروس ناخواسته در یک جزیره کوچک در جو منتشر می شود...