در غرب وحشی، سوار مرگ، شخصیتی مرموز و ناشناخته، به پناهگاه مخوف خونآشامها قدم میگذارد. ورود به این پناهگاه وحشتناک، بهایی هولناک دارد: یک دوشیزه باکره.
مردی ثروتمند در حال گذراندن تعطیلات با عزیزانش در استراحتگاهی در آکاپولکو، مکزیک است تا زمانی که تماس تلفنی دریافت می کند. یک مرگ در خانواده رخ داده است و همه باید به خانه برگردند. با این حال، مرد وانمود می کند که پاسپورت خود را گم کرده است که بازگشت او را به تاخیر می اندازد...
داستان زنی به نام آمنه که با دخترش، ماریا 15 ساله، زندگی می کند. وقتی آمنه متوجه می شود که ماریا باردار است و می خواهد کودک را سقط کند، در کشوری که سقط جنین از نظر قانونی و اخلاقی محکوم است، با وضعیت بغرنجی روبرو می شوند ...
سارول که دختری درسخوان است، به جای هماتاقیاش در مغازه لوازم ج.ن.س.ی کاتیا کار میکند. کاتیا به او نشان میدهد که زندگی فراتر از درس است و س.ک.س میتواند تجربهای مثبت و توانمندکننده باشد.
دختری که با اسکیزوفرنی زندگی می کند با توهمات وحشتناک دست و پنجه نرم می کند ، زیرا شروع به شک داشتن همسایه خود برای ربودن یک کودک می کند. تنها کسی که به او اعتقاد دارد کالب - پسری است که حتی از وجودش مطمئن نیست...
وقتی زنی در"دانشگاه بریگام یانگ" هاوایی هاوایی نامزد می کند، مادرش تمام تلاش خود را می کند تا عروسی را برنامه ریزی کند. با این حال، زمانی که برنامه ها آنطور که انتظار می رود پیش نمی روند ، هر دو مادر و دختر باید بر این مشکلات غلبه کنند...
زوئی دیویس و نیک ونتری، که یکدیگر را مانند خواهر و برادر می بینند، مالک و اپراتور عروسی در پورتلند، اورگان هستند. هر دوی آنها از کار کردن با این شرکت سرخورده و خسته شده اند، و...
پس از افشای هویت مردعنکبوتی توسط میستریو ، شهرت و زندگی پارکر زیر و رو میشود. او از دکتر استرنج میخواهد تا با جادو به بازگرداندن هویت مخفیاش کمک کند، اما این کار عواقب غیرمنتظرهای دارد که باعث میشود پارکر معنای واقعی مردعنکبوتی بودن را دریابد...
عاشقانه پادشاه کشور، بلیک شلتون، و شاهزاده پاپ، گوئن استفانی، خارج از صحنه را دنبال کنید. هر دو ستاره در مسیر نوشتن آهنگ عاشقانه خود با جسارت چالش های خود را پشت سر گذاشتند...