چسکا یک برنامهریز عروسی است. وقتی با جدیدترین مشتری خود، سلین که عروس آینده و آرنی که داماد اوست، یعنی شعله سابق و معشوقه پیشینش، ملاقات میکند، از فرصت استفاده کرده تا بالاخره انتقامی را که مدتها برای آن برنامهریزی کرده بود، عملی سازد.
رابطه نزدیک دو خواهر زمانی فرو میپاشد که آنها برای جلب محبت یک مرد با هم رقابت میکنند. رقابت آنها به نبردی خطرناک تبدیل میشود که با شور و اشتیاق و حسادت تغذیه میشود.
مارکو یک راننده سهچرخه است که نه تنها در رانندگی سریع است، بلکه در روابطش با زنان نیز همینطور است و همزمان چند دوستدختر دارد. اما وقتی با لوسی مرموز آشنا میشود، آیا مارکو بالاخره میل سرکش خود را مهار خواهد کرد؟
مردی درمانده که مشتاق است حلقه نامزدی نامزدش را پس بگیرد، تصمیم میگیرد تختشان را بفروشد؛ اما متوجه میشود که این تخت به صحنهای برای دیدارهای پرشور، آرزوهای ممنوعه، و زندگی درهمتنیدهی عشاق گرفتار بین عشق، شهوت و بقا تبدیل شده است.
نیکا با دلی شکسته به کمپ هرایا میرود تا به دوستانش، الن و تونی، ملحق شود. در آنجا، او با رالف و دوستانش که مشغول برگزاری جشن تولد هستند، ملاقات میکند. این فیلم با حضور مجموعهای از ستارگان VMX، شور و هیجان زیادی را به بیننده منتقل میکند.
جاهطلبیهای مشاور موفق کسبوکار، نظر یک سندیکای قدرتمند و جهانی را به خود جلب میکند. به محض شدت گرفتن تهدیدها، او ناگزیر است با فائق آمدن بر رقبای خود و تدبیر به خرج دادن، از تمامی دستاوردهای خود محافظت نماید.
پنج زندگی در یک سری از برخوردهای گذرا به هم پیوند میخورند. در این میان، هر تجربه به منزله یک اعتراف است و هر لحظه اوج، آینهای برای انعکاس درون آنهاست.
آیرین و آنیا در زندگی خود همه چیز دارند، به جز فرزند. با ورود ناگهانی مردی از گذشته آنیا، طرح آنها برای تشکیل خانواده به مسیری غیرمنتظره کشیده میشود. این اتفاق، آنها را وارد یک رابطه سه نفره پر از شور، پیچیدگی و تصمیمگیریهای دشوار میکند.
زندگی یک مدیر گالری هنری زمانی که دخترش برای دانشگاه رفتن خانه را ترک میکند، وارد هرج و مرج میشود. یک رابطه عاشقانه پرشور با یک هنرمند جذاب تیره و تار میشود، چون وسواس او تهدید میکند که ازدواج، شغل و خانواده او را نابود کند.
داستان در سال ۱۹۴۴ روایت میشود. ویکتوریا که از اسارت به عنوان "زن آسایشگر" فرار کرده، پناهگاه و عشقی تازه را در کنار مردی مییابد که سلینا در فیلم اول او را ترک کرده بود.
داستانی پرشور از عشق ممنوعه یک پرستار به مردی مرموز که در اتاق زیر شیروانی زندگی میکند. آنها رابطهای عاشقانه و پر از صمیمیت و داستانهای زندگی مشترک را تجربه میکنند، اما ناگهان یک روز آن زن بدون هیچ اثری ناپدید میشود.
فروشندهی غذاهای کبابی، به اجبار دوستپسرش، مجبور به فروش کالاهای دیگری میشود. در حالی که کسبوکار غذای او با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند، یک سرویس جانبی و پردرآمد برای او به راه افتاده است. این سرویس، با جذب مشتریان مرد، آنها را به خود وابسته میکند.
پس از اعلام بهبودی کامل از سرطان، چیسوم آگو سفری را برای پیوستن دوباره به مردی که زمانی دوست داشت و فرزندی که رها کرده بود، آغاز میکند. اما با فاش شدن رازهای مدفون، او متوجه میشود که گذشته بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است.
این روایت بر مبنای یک داستان حقیقی است که در تاریخ پانزدهم ژانویه سال ۱۵۱۶ میلادی به وقوع پیوست؛ یک رخداد تاریخی که در آن، شاهدختی آفریقایی با ایثار جان خود، توانست سرزمینش را از خطر قطعی نابودی و ویرانی توسط یک پادشاه مستبد و ستمکار حفظ کند.