در جنگلهای پنسیلوانیا، پس از مشاهده موجودات پشمالو و بشقابپرندهها، وحشت ایجاد شده است. یک زن و گروهی از شکارچی که به یکی از این موجودات شلیک کردهاند، توسط آنها محاصره و مورد حمله قرار میگیرند. آنها در یک کلبه گیر افتادهاند و برای نجات جان خود میجنگند.
رادنی پس از بستری شدن در آسایشگاه درمانی «سِیج»، تحت مراقبت پرستاری بدطینت به نام «لُو» قرار میگیرد. با این حال، انگیزهاش برای بهتر بودن و کمک به خانواده و دوستان جدیدش، او را وامیدارد تا علیه این نگهبان عبوس شورش کند و همین موضوع، برایش مشکلات بیشتری به وجود میآورد.
مولی پری در یک جنگ خونین علیه نیروهای جنایتکاری است که به او ظلم کردهاند. ماموریت او افسانه سرنوشت محتوم را هدف قرار میدهد، اما برای مولی، با حضور شبح مرگ در کنارش، این یک مسئله سیاسی نیست. این یک مسئله شخصی است.
یک مدل لباس که از قتل بهترین دوستش به شدت شوکه شده، با پیدا کردن یک سرنخ، قدم به دنیای ماورایی و ترسناک یک قاتل مرموز میگذارد و در این مسیر، رازی را کشف میکند که فراتر از حد تصور، خطرناک است.
شش دوست که برای مهمانی پایان تابستان به یک کلبه در جنگل رفتهاند، درمییابند که تنها نیستند. حضور یک مهمان ناخوانده، آخر هفته آنها را به مبارزهای مرگبار برای بقا تبدیل میکند.
بحری، جوانی است که در روستای مکارساری زندگی میکند. او روزی متوجه میشود که اتفاقات عجیبی در روستا در حال رخ دادن است. بحری از روی کنجکاوی، به دنبال کشف حقیقت میرود تا بفهمد در روستای محل زندگیاش واقعاً چه خبر است.
این فیلم دربارهٔ زنی است که به دلیل اختلال شنوایی، به وسیله صداهایی که به ناپدید شدن خواهرش و حضور یک روح شیطانی مربوط میشوند، تسخیر شده است. این وضعیت او را به سوی یک راز تاریک و کشف یک موجودیت مرموز هدایت میکند.
یک گروه از یتیمان پس از اینکه یک بیماری ویروسی جمعیت بزرگسال کشور را از بین میبرد، برای یافتن زندگی جدیدی به سمت جنوب سفر میکنند، اما در آنجا خود را در معرض خطر یک زن روانپریش میبینند که یک راز خطرناک را پنهان کرده است.
کشتی متروکهای که قدمت آن به پانصد سال میرسد، در ساحل یک شهر کوچک ظاهر میشود. مورخی به نام النا و گارد ساحلی محلی برای بررسی این موضوع به محل اعزام میشوند. اما آنها درمییابند که این کشتی خالی از سکنه نیست و خدمه نفرینشده کشتی نقشههای هولناکی برای مزاحمان در سر دارند.
اوا، رقصنده ای است که اکنون روی ویلچر می نشیند و قادر به راه رفتن نیست. هنگامی که دوستش سوفی قبل از کریسمس یک تقویم قدیمی چوبی عتیقه را به او می دهد، متوجه می شود که هر پنجره حاوی یک شگفتی است که در زندگی واقعی عواقبی را برایش ایجاد می کند...
بعد از اینکه سلی از کما بیدار میشود، درمییابد که توانایی دروغ گفتن را از دست داده است. دوستش، کستی، این موضوع را فرصت مناسبی برای ساختن یک نمایش تلویزیونی موفق میبیند؛ اما زمانی که تصمیم به تولید فصل جدید برنامه «بازهاوس» میگیرند، همه چیز از کنترل خارج میشود.
وقتی یک زن تنها مورد حمله قرار میگیرد و به طرز وحشیانهای تکهتکه میشود، زنجیرهای از اتفاقات در سراسر جهان به راه میافتد که باعث به وجود آمدن شکلی جدید از شرارت میشود. با هر ماه کامل، حملات وحشیانه شدت مییابند.
زندگی پر از شادی نجلا و محسن در ابتدای ازدواجشان، با مرگ ناگهانی محسن در یک تصادف به سیاهی میگراید. نجلا نمیتواند با این فقدان کنار بیاید و با این باور که محسن باز خواهد گشت، هر کاری میکند تا این اتفاق بیفتد، اما هر قدمی که برمیدارد او را در مسیر دشوارتری قرار میدهد و مشکلات بزرگی برایش به وجود میآورد.
هنرمندی ناموفق که درگیر سینمای کالت است، با ساختههای تاریک خود هویتش را از دست میدهد و هیولای فیلمهایش را در واقعیت میبیند. این وضعیت باعث میشود او نتواند حقیقت را از خیال تشخیص دهد.
این فیلم چهار داستان ترسناک را به تصویر میکشد که در یک پادکست شبانه، توسط مجری برنامه و یک تماسگیرنده که خود را خونآشام معرفی میکند، بازگو میشوند.