داستان از جایی آغاز میشود که یک خانواده ثروتمند آلمانی، آنا (سوزان لوتار) به همراه شوهرش گئورگ (اولریش موهه) و پسر کوچکشان گئورگی خیال دارند تعطیلات خود را در ویلای زیبای تابستانیشان که در کنار یک دریاچه قرار دارد بگذرانند. وقتی پدر و پسر به قایقسواری میروند، مرد جوان مودبی به نام پیتر دم در خانه ظاهر میشود و از آنا میخواهد چند تخممرغ به او قرض بدهد. دقایقی بعد دوباره برمیگردد و ادعا میکند در راه تخممرغها شکستهاند و چند تخممرغ دیگر میخواهد. آنا خیال دارد چند تخممرغ دیگر به او بدهد اما مسیر گفتگو به سرعت تغییر میکند. لحن دلپذیر پیتر کمکم خصمانه میشود. سر و کله دوست پیتر، پل پیدا میشود. وقتی گئورگ برمیگردد و از آنها می خواهد بروند، پل و پیتر ویلا را ترک نمیکنند. به زودی روند داستان تغییر میکند…
پس از مرگ پیانیستى مسن و مشهور ( فرانسن ) ، دست جدا شده ى او ( در ظاهر ) به خانه باز مىگردد و با ارتکاب جنایتهایى اعضاى خانواده را به وحشت مىاندازد .
یک مرد آهنگساز و خواهرش عمارت بزرگ و زیبایی را در کنار ساحل دریا خریداری میکنند اما طولی نمیکشد که متوجه میشوند که تنها دلیل قیمت ارزان این عمارت گذشته تلخ و وحشتناک این عمارت بوده است.
"بتسی" پرستار جوان کانادایی برای مراقبت از "جسیکا" همسر "پائول" یک مزرعه دار به خانه آنها می رود.در ظاهر "جسیکا" از نوعی فلج عصبی رنج می برد.وقتی او عاشق "پائول" می شود،تصمیم می گیرد حتی به قیمت استفاده از سحر و جادو "جسیکا" را درمان کند و...
"ایرینا دوبروا" مدلی زیبا و اسرارآمیز صربی که در نیویورک زندگی می کند عاشق "اولیور رید" مردی معمولی و آمریکایی شده و با ازدواج می کند. اما "ایرینا" تصور می کشد تحت تاثیر یک نفرین باستانی قرار دارد که او را تبدیل به پلنگ خواهد کرد. "اولیور" فکر می کند رفتار او بچه گانه است به همین دلیل او را نزد یک روانپزشک می فرستد و...
« دکتر جکیل » ( تریسى ) دانشمندى است که براى اثبات تئورى تجمع دو نیمهى خوب و بد در وجود انسان ، معجونى درست مىکند که خود آن را مىنوشد و تبدیل به یک هیولا ( آقاى هاید ) مى شود...
« پل لاوون » ( باریمور ) که به اشتباه به زندان محکوم شده ، با دانشمندى دیوانه از زندان جزیره ى شیطان مىگریزد. دانشمند پیش از مرگ فرمول سرى و معجزه آساى خود را براى کوچک کردن موجودات زنده به او مىسپارد و « پل » با استفاده از آن مىکوشد از سه مردى که برایش پاپوش دوختند و روانه ى زندانش کردند ، انتقام بگیرد.
« دکتر داسکیل » ( میک ) ، اعلام میکند که قتل مرموز « سر کارل بوروتین » در قصرش در بوهم کار خون آشام هاست. « بازرس نویمان » ( اتویل ) که از پراگ آمده با کمک « پروفسور زلن » ( باریمور ) ، متخصص خون آشام ها شروع به تحقیق در این باره میکند.
یک مرد جوان تبدیل به یک دکتر جادوگر میشود و با فریب کاری، زنان عاشق او میشوند و او تصمیم دارد که انها را تبدیل به برده خود کند ولی با محاسبات اشتباه انها تبدیل به زامبی میشوند...
آلان گری مسافری جوان به قلعه ای دورافتاده می رود اما تصاویری غیر قابل توضیح می بیند.اما همه چیز وقتی مشخص می شود که یکی از دختران لرد قلعه تسلیم موجودی شیطانی می شود...
یک بندباز سیرک که دختری زیبا است، تصمیم می گیرد با رئیس سیرک ازدواج کند. دوستان ناقص الخلقه ی این دختر می فهمند که او فقط برای پول قصد ازدواج با این مرد را دارد و …
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
دکتر جکیل ( مارچ ) دارویى را که ساخته روى خودش آزمایش می کند. دارو تأثیرى شگفت می گذارد و او را صاحب شخصیتى خبیث، آقاى هاید ، میکند. دکتر جکیل گاه به گاه به قالب آقاى هاید درمی آید و باعث اذیت …