چهار دوست تصمیم میگیرند سفری ماجراجویانه و پر از هیجان به دنیای ارواح داشته باشند. راهنمایی که آنها را همراهی میکند از هر یک میخواهد تا ترسناکترین داستانی که تاکنون شنیدهاند را برای دیگران تعریف کند. اما آنها از این حقیقت بیخبرند که این داستانها عواقب جبرانناپذیری را برای خودشان و اطرافیانشان به همراه خواهد داشت.
رادیکا، یک کارآموز روزنامهنگاری، در پی کشف راز مرگ مشکوک رانندگانی است که در روگذر دور برگرد غیرقانونی میزنند. اما در جریان تحقیقات، خود او به مظنون اصلی تبدیل میشود.
یک زوج جوان که برای جشن گرفتن بهبودی همسرشان به سفر کمپینگ رفتهاند، در یک موقعیت هولناک گرفتار میشوند. آنها باید راهی برای فرار از دست یک دیوانه خطرناک و یک هیولای ترسناک پیدا کنند.
یک کارآفرین سختکوش که زندگی شخصیاش را فدای کار کرده بود، یک شب در دفتر کارش زندانی شد و اتفاقات عجیبی برایش رخ داد. او متوجه شد که تنها نیست و صداهای مبهمی را میشنود.
یک گردباد، پر از هیولاهای ماقبل تاریخ، در مثلث برمودا شکل گرفته و به سمت خشکی در حال حرکت است. اکنون شهر باید برای زنده ماندن در برابر این موجودات مرگبار مبارزه کند...
زمانی که یک ویدئوی پربیننده، شایعاتی درباره وجود یک خونآشام آفریقایی را دامن زد، یک یوتیوبر که به افشای حقایق مشهور است، به همراه سه چهره محبوب شبکههای اجتماعی، سفری پرخطر را برای یافتن حقیقت آغاز میکند.
واریا و آرسنی، دو کودک یتیم، از روستای زادگاهشان به خانهی پدر و مادر خواندهشان کوچ میکنند. اما رؤیای آنها برای داشتن زندگیای خوشایند، با ظهور نیرویی مرموز و باستانی، به کابوسی تلخ تبدیل میشود.
الن کارا، زنی که بار گناهان گذشته بر دوش میکشد، در خانهای تسخیرشده زندانی شده است. در این مکان نفرینشده، تمامی خاطرات تاریک و دردناک زندگیاش به صورت کابوسی هولناک به سراغش میآید و او را در چنبره عذاب وجدان فرو میبرد.
این داستان از جایی آغاز میشود که کمال با ازدواج معشوقش با برادرش مخالفت میکند و این تصمیم، سرآغاز اتفاقات بدی برای روستا میشود. ۲۵ سال بعد، طلسمی که بر اثر این اتفاقات بر روستا حاکم شده بود، دوباره فعال میشود و نیروهای شیطانی بیدار میشوند و به دنبال نجاتدهندهای هستند.
یوتیوبرهای جاهطلبی که در پی افزایش شهرت خود هستند، با سرقت از یک تیم تبلیغاتی، ناخواسته یک خادم شیطان را از گذشته بیدار میکنند و خود را در دل یک کابوس ماورایی مییابند.
روما و چیراگ، همراه هم راهی خانه روستایی مادر روما شدند. چیراگ، با آن گذشته پنهان و رازآلودش، خیلی زود متوجه شد که در این خانه چیزی درست نیست. رفتارهای عجیب و غریب ساکنان خانه، او را کنجکاوتر کرد. در نهایت، چیراگ موفق شد راز این خانه را کشف کند، اما این کشف برای او بهای سنگینی داشت.
آلیس پس از طلاق، مسئولیت بزرگ کردن پسرش را بر عهده میگیرد. مرگ ناگهانی پسرش به دلیل بیوفایی پدر، باعث میشود دنیای عرفانی او به سمت انتقامجویی برود. حالا آلیس باید از پسرش در برابر این نیروهای تاریک محافظت کند.