«دالیا ویلیامز» (کانلی) که از شوهرش (اسکات) جدا شده، آپارتمان قدیمی کوچکی در روزولت آیلند نیویورک برای خود و دخترش، «سسی» (گید) پیدا می کند، بی خبر از این که آپارتمان در تسخیر روح ساکن قبلی است…
دانشجوی فارغ التحصیل آلیس گیلمن به خانه هانا نقل مکان می کند، خانه ای تاریخی با شهرت شوم. او که مصمم به اثبات امکان ابعاد مختلف است، ناخودآگاه دروازه ای به سوی وحشت غیرقابل تصور را باز می کند...
دکتر استفان استرنج یک طلسم ممنوعه می زند که دریچه ای را به چندجهان باز می کند. با این حال، تهدیدی ظاهر می شود که ممکن است برای گروه او بسیار بزرگ باشد...
تام ادواردز پس از ناپدید شدن بهترین دوستش ، توسط یک کارآگاه مورد بازجویی قرار می گیرد. تام از رویارویی با حقیقت می ترسد و برای کنار آمدن با از دست دادن دوستش تلاش می کند ...
شاهدان عینی از برخوردهای ادعایی خود با گرگینهها، از جمله برخورد در جادههای روستایی، درگیریهای رو در رو و حتی کشف بقایای خرد شده یک قربانی گرگینه، توضیح میدهند...
در یک شهر کوچک بعد از اینکه سمی مرموز منبع آب شهر را آلوده می کند، ساکنان شهر با خوردن آب دچار جنون شده و بعد از مدتی می میرند. در این شرایط عدهای از ساکنان که هنوز آلوده نشدهاند، برای زنده ماندن می جنگند.
”از تنهایی نترس” بازسازی فیلمی تلویزیونی با همین نام در سال 1973 است. فیلمی در مورد خانه ای جن زده که موفقیتش را مدیون کارگردانی هوشمندانه Troy Nixey است که توانسته با استفاده از عناصری مناسب، فضایی رعب آور را در مقابل چشمان تماشاگر قرار دهد. عناصر وحشتی آوری که گویی خود را به آرامی از پرده جدا کرده و بر دیوارهای سالن سینما شروع به خزیدن میکنند. “از تنهایی نترس” نیازی به صحنه های غافلگیرکننده ای که مخاطب را از جای بپراند ندارد. بلکه روند داستان چنان وی را در صندلی خود فرو میبرد که تا مدتی بعد از تماشای فیلم نیز ترس را در دورنش احساس میکند. با این وجود، فیلم ضعفهایی نیز دارد که باعث میشود نتوان آن را در رده کارهای شاخص ژانر قرار داد...
روجا یک نقاشی را از پدر متوفی خود به ارث می برد و تیم، یک مرمتگر هنر را برای تعمیر آن استخدام می کند، اما آنها نمی دانند که این هنر ارزشمند با وحشت به وجود آمده است...