یک نانوای مُسن یهودی سعی میکند کسب و کارش که این روزها افت کرده را سرپا نگه دارد، تا اینکه شاگرد مسلمانش نوعی مواد مخدر وارد خمیر نان میکند و فروش آنها سر به فلک میکشد…
داستان غم انگیز در مورد یک شورشی به نام "Boddi Steingrimsson" که در یک شهر کوچک در شمال ایسلند زندگی می کند، وی از جامعه ماتریالیسم بسیار متنفر و در وبلاگش این موضوع رو به تمسخر میگیرد، بعد از 10 سال درس خواندن در آلمان به ایسلند بازمیگردد تا طرزه تفکر مردمان ایسلند را تغییر بدهد..
داستان دو خواهر جوان است که پس از فوت پدرشان با مشکلات شدید مالی روبرو می شوند و تحت تأثیر آن مجبور می شوند به سوی عمه خود حرکت کنند تا با او زندگی کنند اما ...
ده سالي مي شود که «تام» (دمپسي) و «هانا» (ماناگن) دوستي افلاطوني دارند. تا اين که «هانا» نامزد مي کند و از «تام» مي خواهد تا نقش «همراه اصلي» را در عروسي او به عهده بگيرد. حالا «تام» به خود مي آيد و اين نقش را مي پذيرد تا بتواند در فرصت باقيمانده عروسي را برهم بزند و «هانا» را براي خودش داشته باشد...
فیلم در مورد یک دختر و پسره که در همسایگی هم زندگی می کنند و به شدت با هم در تنش هستند ولی هنگامی که جلوی یک مجسمه قدیمی با هم دعواشون میشه و کار رو به فحش و فحش کاری می رسونن مجسمه اونارو نفرین می کنه و جای مغز این دو با هم عوض میشه
“کیسی کارلایل” دانش آموز هفده ساله فیزیک، با اصرار معلم خود مجبور می شود تابستانش را صرف کار بر روی یک پروژه فیزیک برای ارئه را هاروارد کند. او به عنوان یک اسکیت باز تصمیم می گیرد از المانهای فیزیکی که در اسکی روی یخ کاربرد دارند در پروژه خود استفاده کند. برای شروع او به دیدار یک باشگاه اسکیت و ستاره سابق “تینا هاروود” می رود و…
مجری تولزیونی برنامه کودکان «رندالف رنگین کمان» ( رابین ویلیامز ) با بی احترامی کامل از کارش اخراج می شود. مجری جایگزین او «اسموچی کرگدن» ( ادوارد نورتون ) خیلی زود پیشرفت می کند و به شهرت می رسد. اما شلدون تصمیم می گیرد به کارش باز گردد...
وقتي مادر «ميا ترموپليس» (هاتاوي) اعلام مي کند که پدر مرحومش، در حقيقت شاهزاده و صاحب تاج و تخت کشور کوچک اروپايي، «جنوويا»، بوده، در زندگي «ميا» تغيير و تحول اساسي به وجود مي آيد: حالا «ميا» تنها وارث آن تاج و تخت است و مادربزرگش، «ملکه کلاريس رينالدي» (اندروز) مي خواهد آداب و رسوم اشرافي را به آن دخترک ناشي بياموزد.
یوگی خرسه و دوستش بوبو توسط کلانتر به سنت لونیز برده میشوند در حالی که سیندی دوست یوگی به دنبال آنهاست اما سیندی را میدزدند و به سیرک میروند . یوگی و بوبو برای نجات سیندی دست به کار میشوند و …