وقتی پدر و مادری که در مورد تربیت فرزندانشان به شدت وسواس دارند مجبور به انجام یک سفر کاری می شوند، آرتی و دیان قبول می کنند که از سه نوه شان مراقبت کنند. مشکل از آنجایی آغاز می شود که این سه کودک قرن بیست و یکمی نمی توانند با روشهای قدیمی تربیتی آرتی و دیان کنار بیایند...
آرتور که مردی بد اخلاق و بازنشسته است، به تازگی همسرش رو از دست داده و با پیوستن به گروه سرود محلی که همسرش در آنجا عضو بود، سعی داره که یاد و خاطره اون رو زنده نگه داره و در نهایت این کار به آرتور کمک میکنه تا رابطه اش با پسرش رو بهبود ببخشه.
تانک (کوک) یک مرد ژولیده و زن پرستی است که، به وسیله مردانی که دوست دخترشان و یا همسرشان آنها را ترک کرده اند، اجاره می شود تا زنان آنها با دیدن رفتار زشت او در تصمیمشان تجدید نظر کنند. اما تانک در یک امتحان بزرگ دوستی قرار می گیرد، هنگامیکه بهترین دوستش داستین از او می خواهد تا همین کار را در مورد دوست دخترش آلکسیز انجام دهد…
دو دوست شکارچی کم عقل به نام های زِد و اوه ، از روستایی که در آن زندگی می کنند اخراج می شوند ، برای همین تصمیم می گیرند سفری حماسی را در جهانی که هرگز ندیده اند ، آغاز کنند و…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 39 جایزه و نامزد دریافت 59 جایزه دیگر.
«پاپي» (هاوکينز)، زن مجرد سي ساله اي خوش و سرحال است که در مدرسه ي ابتدايي درس مي دهد و از هر فرصتي و برخورد با هر کسي براي پر کردن زندگي خود بهره مي برد...
تونی و خوزه دو کلاهبردار کوچک و بهترین دوستان یکدیگر هستند. اما زمانی که خوزه عاشق کلمنس پولدار میشود، رابطه دوستی این دو نیز تحت شعاع همین مسئله قرار میگیرد...
نازی ها در سال ۱۹۴۵ یک پایگاه مخفی در ماه احداث کرده اند و برای سالیان سال در آنجا مانده اند تا در سال ۲۰۱۸ مجددا به زمین بازگردند و قدرت را به دست بگیرند…
«جوي مک نالي» (کامرون دیاز) کارگزار موفق بورس در شبي که قصد برگزاري جشن تولد دوست پسرش را دارد، از سوي او ترد مي شود. همزمان «جک فول» جوان نيز که در کارگاه نجاري پدرش کار مي کند، به خاطر تنبلي و از زير کار در رفتن اخراج مي شود. . اين دو نفر براي رهايي از دست ناراحتي به دامان الکل پناه مي برند. آنها بعد از آشنايي تصادفي در يک بار، براي فراموش کردن همه چيز به سوي لاس وگاس به راه مي افتند...
داستان فیلم در باره ی رابرت یک عضو از گروه راک است که گروهشان به شهرت می رسد اما پس از آن اعضای گروه او را اخراج می کنند و رابرت هم از این ماجرا به سختی دلگیر شده و برای سالها گوشه گیر می شود. تا اینکه دوباره شانس به او رو می کند و به او پیشنهادی برای پیوستن به یک گروه جدید داده می شود…
“هنری پول” به خانه ای در محله ی قدیمی خود نقل مکان می کند تا چیزی را که به اعتقاد خود آخرین روزهای تنهایی است ، سپری کند. اما کشف یک معجزه توسط یک همسایه ی پر سر و صدا ، خلوت او را به هم زده و ایمانش به زندگی را بازمی گرداند و…