کیلب هیرون در اولین استندآپ کمدی خود که در سالن شلوغ «کانستلیشن» شیکاگو برگزار شد، با لحنی جذاب و هوشمندانه، به بررسی و نقد جنبههای عجیب و غریب زندگی میپردازد.
تنها بازمانده یک قتلعام وحشیانه، باید با گروهی از پلیسهای تازهکار و خلافکاران همراه شود تا از یک پاسگاه پلیس در برابر هجوم هیولاهای بینبُعدی دفاع کند.
رئیس مافیای خشن، وینسنت "چشمآبی" برلوسکونی، پس از اینکه همسرش آنجلینا از فعالیتهای او مطلع میشود، جرم و جنایت را کنار میگذارد. او بهطور مخفیانه به یک برنامه حفاظت از شاهدان میپیوندد تا سازمان سابق خود را افشا کند. زمانی که او و آنجلینا هدف قرار میگیرند، هرج و مرج به وجود میآید.
داستان درباره بازیگر کودک سابق و افسردهای است که اکنون صاحب یک خشکشویی محقر است. او پس از اینکه مجموعه جورابهای لنگهبهلنگه خود را به هیولایی محافظ، دوستداشتنی و در عین حال قاتل به نام «کراست» تبدیل میکند، احساس انتقامجویی شدیدی در او شکل میگیرد.
چند دوست که دچار بحران میانسالی شدهاند، تصمیم میگیرند برای غلبه بر این وضعیت، فیلم محبوب دوران جوانی خود را بازسازی کنند. این گروه در راه بازسازی فیلم وارد جنگل میشوند اما در آنجا با اتفاقات پیشبینینشدهای مواجه میگردند.
یک فعال سیاسی سابق که سالهاست فراری است، در حالی که به عنوان بارمن کار میکند، با گذشتهاش روبهرو میشود؛ زمانی که یک فرد ناشناس و مسلح برای انتقامجویی به سراغ او میآید.
خولیو لاویکی، فوتبالیستی با شخصیتی فراموشکار، پس از گذشت یک سال از آخرین حضورش، در حال پیشرفت در هر دو زمینه زندگی شخصی و حرفهای است. او با تیم خود، ویسههراد، توانست به لیگ بالاتر صعود کند.
اُرسولیا، مأمور اجرای قانون در شهر کلوژ-ناپوکا، پایتخت ترانسیلوانیا، مأموریت مییابد تا مردی بیخانمان را از یک زیرزمین تخلیه کند. این اقدام، عواقب ناگواری به دنبال دارد و اُرسولیا را با یک دوراهی اخلاقی عمیق روبرو میسازد که او را در مسیر حل آن به چالش میکشد.
آیوی متوجه می شود که حمام مدرسه خالی از سکنه است، "بین" به آیوی کمک می کند تا از قدرت خود استفاده کند. آیوی و بین با کمک همکلاسی های خود مراسمی را ترتیب می دهند که ارواح را آزاد می کند، مدرسه را نجات می دهد و همچنین روز نانسی را به هم می زند...
دو مبلغ فرقهای پس از کشتن اتفاقی یک نفر، جسد او را پنهان میکنند. آنها سپس وارد یک بازی نقشآفرینی زنده میشوند و برای فرار از دستگیری، سعی میکنند خود را به عنوان یکی از بازیکنان جا بزنند.
داستان در یک شهر کوچک و عجیب در هند میگذرد، جایی که زنی سادهدل اما بسیار زیرک، همه را فریب میدهد. او که جاهطلب و باهوش است، فرصتی پرسود را غنیمت میشمرد، اما با اتفاقاتی غیرقابل پیشبینی و پیچشهای کمدی سیاهی روبهرو میشود که هوش او را در هر قدم به چالش میکشد.
آشپزی جوان که در شرف راهاندازی رستوران اختصاصی خود در شهر پاریس است، به دلیل یک اتفاق اورژانسی در خانوادهاش، ناچار میشود به زادگاه خود بازگردد. در این بازگشت و به دور از فضای شهری، خاطرات قدیمیاش در ذهنش زنده میشوند و تمام باورها و قطعیتهای او دچار تردید میگردند.