یک مدیر تبلیغاتی اهل نیویورک به شهری کوچک در غرب کشور سفر می کند تا ارثیه ای را به دست بیاورد اما متوجه می شود باید یک گروه کر را تشکیل داده و آنها را به موفقیت برساند تا بتواند به ارثیه دست پیدا کند...
مُسیو ژوردن ثروتمند، ساده لوح و تازه به دوران رسیده آزوی شناخته شدن در جامعه افراد مطرح را دارد. برای این منظور، وی استادان موسیقی، رقص و فلسفه را استخدام می کند ...
سرگرد پانتالئون پانتوجا، افسری جدی و کارآمد در ارتش پرو، مأموریت مییابد تا واحد ویژهای از "بازدیدکنندگان" را برای پاسخگویی به نیازهای سربازان مستقر در پاسگاههای دوردست جنگلی راهاندازی کند.
جولین و دوستش در سفر به موریس، با بیاحترامی به خدایان، قدرتهای خاصی به دست میآورند. آنها پس از بازگشت به پاریس، این قدرتها را در جهت منافع خود به کار میگیرند.
پس از مرگ عموی شگی، او، اسکوبی و اسکریپی به عمارت عمویشان میروند تا ارثیه را دریافت کنند. اما به محض رسیدن، متوجه میشوند که این عمارت توسط روح یک سرباز کنفدراسیون تسخیر شده است. آنها با کمک سه برادر روحگیر که "برادران بو" نامیده میشوند، تلاش میکنند تا هم ارثیه شگی را پیدا کنند و هم از دست این روح فرار کنند...
ست وینیک همه چیز دارد: شغلی موفق در تلویزیون، دوستان خوب، و رابطهای پرشور با چلسی زیبا. اما وقتی او در خواستگاری به موقع کوتاهی میکند، چلسی سعی میکند زندگیاش را جهنم کند.
یک پیرمرد و پیرزن هر کدام دختری دارند. تحت تأثیر پیرزن، پیرمرد دختر خود را بیرون محو کرده و او را به دنیای بیرون فرستاده است. به خاطر فضایل او، او از جمعه عظیم الشأن یک صندوق پر از ثروت به دست می آورد. دختر پیرزن نیز به دلایل حسادت، خانه را ترک می کند و سعی می کند او هم هدیه ای از جامعه عظیم الشأن بگیرد، اما خودش در مشکلات بسیار بزرگی قرار می گیرد...