داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار می شود شرکت کنند و پس از اینکه مهمانی تمام میشود، دختر راهش را گم میگند و با پسری دیگر آشنا می شود که ...
یک نویسنده جوان به دلیل یک مورد اضطراری خانوادگی، به خانه باز میگردد و متوجه می شود دوست دختر سابقش که الهام بخش کتابش بوده قرار است بزودی ازدواج کند...
فرانک بارتلت تمام عمرش توسط برادرش، بروس، مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. حالا که بروس مواد مخدر را ترک کرده است، انتظار میرفت که رفتارش با فرانک تغییر کند. اما اینطور نیست و فرانک همچنان مورد آزار و اذیت برادرش قرار میگیرد...
در اثر فشار زندگی و در گیری با عشق و کار در منهتن، میراندا به همراه شارلوت و سامانتا تصمیم می گیرند به ابوظبی امارات سفر کنند که در آنجا مشاهده می کنند همسر سابق سامانتا در حال تهیه فیلمی جدید است...
یک نویسنده نیویورکی که در زمینه عشق و س*ک*س می نویسد در نهایت با "آقای بیگ" ازدواج می کند. اما وقتی یکی از دوستان صمیمی او "آقای بیگ" را فریب می دهد، همه چیز به هم می ریزد و...
مادری تنها شروع به دریافت ایمیل های عاشقانه از طرف یک تحسین کننده مخفی می کند، غافل از اینکه این مرد عالی واقعا ساخته دخترش است که سعی دارد او را شاد کند...
"ژولیوس سزار" بیست ساله برای نجات جان خود از روم فرار کرده و با استفاده از جاه طلبی و قابلیتهای خود چهار دهه بعد ظهور کرده و تبدیل به بزرگترین و آخرین دیکتاتور روم می شود...
یک دختر نوجوان یتیم توسط زوجی به سرپرستی گرفته میشود. اما زمانی که به خانه ی آن ها می رود، می فهمد که آن زن و شوهر مهربانی که به نظر می رسیده اند، نیستند...
در تگزاس دهه 1960، در جریان گردهمایی خانوادگی برای بزرگداشت اسپارتا، پدربزرگ فقیدشان، نوه او، لیل اسپارتا، با روح اسپارتا روبرو میشود و اسرار تاریک خانواده فاش میشود.
مایک لوگان، کارآگاه پلیس نیویورک که پس از مشت زدن به یک سیاستمدار فاسد به یک منطقهی حاشیهای در استاتن آیلند تبعید شده بود، تلاش میکند تا قتل وحشیانه یک روسپی را حل کند و به این ترتیب بتواند شغل قبلی خود در منهتن را پس بگیرد.
فصل سوم از مجموعه "قانون و نظم" مخاطبان را به عمق ذهن جنایتکارانش هدایت میکند و در عین حال رویکردهای روانشناختی نفسگیری که تیم پرونده اصلی از آنها برای حل جنایات خود استفاده میکند، دنبال مینماید.
داستان چهار زن نیویورکی را در دهه 1990 دنبال می کند که در مورد روابط عاطفی خود با یکدیگر صحبت می کنند و با چالش های زندگی زنانه در آن زمان دست و پنجه نرم می کنند.
داستان سریال درباره زنی است به نام "آلیشیا فلاریک" که همسر سیاستمداریست که به دلیل ارتباط نامشروع و سوء استفاده از مقام دولتی به زندان می افتد."آلیشیا" که سالهاست بعد از ازدواج فعالیت حقوقی نداشته به دلیل مشکلات مالی بعد از حدود ده سال دوباره شغل وکالت را در یک شرکت حقوقی پی میگیرد. او که سالهاست که از وکالت فاصله گرفته و به بزرگ کردن فرزندان وزندگی به عنوان یک زن خانه دار خو گرفته، در محیط کار با استقبال گرمی مواجه نمی شود، از طرفی باید صحبتهای در گوشی همکاران را در مورد شوهر خودکه یکی از سیستمداران بزرگ شهر بود ولی امروز مایه خجالت "آلیشیا" وفرزندانش شده را تحمل کند. تصویری که از "آلیشیا" با بازی فوق العاده"جولیانا مارگیولس" داده می شود ، نه شبیه همسری به مانند "هیلاریکلینتون" است که در دوران اتهامات شدید و شکننده به شوهرش همچون صخره ایدر مقابل همه اتهامات به نفع شوهرش مقاومت کرد و نه همسری که شوهر خود راکاملا به فراموشی بسپارد و زندگی تازه ای را شروع کند...